اما در سفر به شيراز محل اجراى طنز و بذله گويى را اشتباه گرفته و در جوارِ آرامگاه خواجه اهل راز با وامى از شعر پر نغز او اهالى شيراز را محور طنز خود مى كند.
اقدام خانم مهسا ايرانيان مجرى سرشناس ايرانى كه با ارسال كليپى از حافظيه شيراز با زبان طنز از كسالت اهالى شيراز سخن گفت كه دلخورى كاربران شيرازى را فراهم کرده است.
نوشتن و گفتن با زبان كنايه و طنز خود حرفه اى سترگ در رسانه به شمار مى رود كه گام به گام واژه ها فرآورده حقيقت بينى و افق نگاه طنز نويس به محسوب مى شود.
طنز حقيقتى تلخ است كه با زبان شيرين براى رفع آسيب ها و كم كارى ها در هر حوزه نوشته و يا بيان مى گردد.
اما سركار خانم ايرانيان براى نمك طنز خويش به شعر خواجه شيراز اكتفا كرده و نشستن بر لب جوى و گذر عمر فانى كه به تعبير شاعر همروزگار ما مرحوم فريدون مشيرى "آئينه عشق گذران است " را سند كسالت و بى حالى اهالى شيراز مى داند!
اشتباه فاحش ايشان با وجود احاطه بر رسانه اى گسترده چون رسانه ملّى عدم توجه به فرهنگ عمومى و پيشينه مردم شناسى كهن ديارى ست كه سوژه طنز خويش قرار داده است.
شهرى كه مبلمان معمارى و جايگاه اجتماعى اش با تفكر و خلاقيت خاص پيشينيان بنا نهاده شده و همواره آرمانشهرى براى ايرانيان در ساير حوزه ها محسوب گرديده است.
تا همين سه دهه پيش كه مجرى محترم در ايام طفوليت بسر مى برد و نويسنده متن ايام كودكى مى گذراند مغازه هاى بافت تاريخى اين شهر تا انتهاى شب پاسخگوى مشتريان بود و البته صبحانه فروشى هاى خاص شيراز نيز با مغازه هاى متعدد پذيراى مردم سخت كوش اين ديار بودند.
حالا هم با وجود تغيير نسبى سبك زندگى همه مردم ما در سطح كشور نسبت به آن ايام، خدمات اصناف مختلف اين كلانشهرِ با پيشينه و حضور خستگى ناپذير مردم تلاشگر اعم از كارگر، بازارى، فرهنگى و بازرگان در همه عرصه ها چشمگير است.
اگر كسالت پيشه مردم سخت كوش شيراز و استان فارس بود چگونه اكنون مى توانست قطب پزشكى كشور و توفيقات علمى جهانى داشته باشد؟!
اگر مراد حافظ شيرازى از نشستن لب جوى و گذر عمر براى رفاه و غفلت از جامعه بود، چگونه هنوز شاعرى به قدرت بيان او در غزل اجتماعى ظهور نكرده است؟!
اين باغشهرهاى اصيل ايرانى در جابجاى شيراز كه هويت اين شهرسبز به شمار مى روند حاصل تلاش نياكان همين مردم خونگرمى هست كه در ميهمان نوازى و تكريم گردشگران در راهنمايى نمودن اماكن زبانزد خاص و عام گرديده اند!
مجرى محترم در گزينش شعر به ابيات ديگر غزل لطيف حافظ شيرازى توجه نكرده است، آن بيتى كه مى گويد:
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
اين بيت شعر و بسيارى از ابيات نشان روح بزرگ بسيارى نام آوران همشهرى شاعر محترم در بيش از هفت قرن پيش مى باشد كه از بين آنها بزرگانى جهانى در مكتب شيراز نظير سعدى، حافظ، سيبويه، قطب الدين شيرازى، صدرالمتألهين، قاآنى، وصال شيرازى، حميدى شيرازى، لطفعلى صورتگر و... برخاسته اند.