به گزارش خبرنگار راستین آنلاین اصغر گروسی به عنوان مجری و منتقد گفت: ما چهلمین دوره ی جشنواره را سپری میکنیم و طبیعتا عدد چهل همواره با پختگی همراه است ولی متاسفانه شاهدیم آثار این دوره کیفیت چندان مناسبی ندارد و باید خواهانِ بازنگری اساسی در این باره شد.
نقد و بررسی فیلم ها توسط افراد از فیلم "لایه های دروغ" شروع شد.
اصغر گروسی با گلایه از حمایتِ بی چون و چرای بنیاد فارابی از این فیلم ابرازِ تاسف کرد و فیلم را فاقد ارزش های نقد توصیف کرد، همچنین افزود متاسفانه امسال هیئت انتخاب و دبیر جشنواره بسیار ضعیف عمل کردند، دبیری که اذعان کرده بود برخی از فیلم ها را فقط پنج دقیقه دیده است.
بهرام سلمانی از فیلمسازان شیرازی در نقد فیلمِ لایه های دروغ چنین گفت: چرا بعد از گذشتِ چهل سال از عمر جشنواره فیلم های خوبی در جشنواره نیست؟
وقتی که در حوزه اقتصاد و فرهنگی به سقوط نزدیک شده ایم، وقتی در تمامی حوزه ها ی اجتماعی، هویتی و شخصیتی به عنوان مثال کشتن مامور پلیس در شیراز ، سر بریدن دختر همسری ۱۷ساله در خوزستان، به فروپاشی اساس خانواده رسیده ایم چه توقعی داریم که در سینما به فروپاشی نرسیم؟ چرا شاهدِ فیلم های مضحک از لحاظِ کارگردانی و فیلم نامه نباشم؟ فیلم هایی نظیرِ لایه های دروغ که هیچ گونه متنی و فیلم نامه ی قابل دفاع ندارند به جشنواره راه پیدا می کنند همه اینها اثر فروپاشی اجتماعی است که سینما چنین محصولی را تحویل جامعه می دهد، هیئت انتخاب باید پاسخگو باشد.
لایه های دروغ فیلمی ضعیف بدون متن بدون رعایت اصول اولیه ی کارگردانی بازی های تصنعی و بدون هنر بازیگری مناسب و البته پرهزینه، باید بگویم واقعا جای بسی تاسف دارد.
پس از آن اصغر برقه مستندساز شیرازی که امسال فیلم مستند بلندی را در جشنواره ی سینما حقیقت داشت، ادامه داد: من متوجه نمیشوم اصلا چه لزومی دارد از بازیگر درجه پنجم فلاندی در این فیلم استفاده شود و به گفته ی خودش مانند پرنسس با او برخورد شود. مطمئنم فیلم حتی به اندازه ی هزینه ی هتلِ و اقامت این بازیگر در ایران هم فروش نخواهد کرد و در گیشه شکست خواهد خورد.
علیرضا شهسواری فرد دیگر فیلمساز شیرازی که در این نشست حضور داشت، گفت: هدف از این فیلم زنده کردنِ ژانر اکشن بوده ولی در عمل فقط تن و بدنِ ژانر فراموش شده ی اکشن در ایران را در گور لرزانده است و ضعف اصلی این اثر را فیلمنامه و بازیگری دانست.
اصغر گروسی به سراغ فیلم بعدی رفته و به نقد آن پرداخت. فیلمی از منیر قیدی با عنوانِ "دسته ی دختران" گروسی با بیان اینکه میلاد اکبرنژاد و ابراهیم امینی از شیرازی های خوب و مستعد هستند که در این فیلم به عنوان فیلمنامه نویس همکاری کردند، از فیلمنامه و نداشتنِ خط منسجم قصه، گسست روایی، انتخاب غلط بازیگران در این اثر نقد کرده و فقط استفاده از کتاب مِدِ آ و یکی از روایت های فرعی این فیلم تعریف و تمجید کرد، روایت همان دختری که در قبرستان جا می ماند.
در ادامه شهسواری فرد درباره ی این فیلم گفت: دسته دختران و نگاهی پشت ویترینی به نقش زنان در جنگ بعید نیست که کارگردان از فیلم"گلهای جنگ"ساخته ژانگ ییمو کارگردان شهیر چینی الهامگرفته باشد. فیلم بسیار پر اُفت و خیز پر سرو صدا پیش میرود
فیلمی که نشان داد وقتی فیلمنامه ی منسجمی در کار نباشد هرگونه تلاشی تباه است.
شهسواری فرد ادامه داد:
سینمای منیر قیدی که پیش از این با فیلمِ موفقِ ویلایی ها شناخته میشد انتظاراتی را در مخاطب بوجود اورده بود که در فیلم دومش"دسته دختران"آن را برآورده نکرد. اَمری که حسابِ ویلایی ها را از این فیلم جدا میکند استفاده از کهن الگوی گزیده"مادر و انتظار" است چیزی که شاهد فقدان آن در دسته دختران بودیم.
بهرام سلمانی درباره ی این فیلم افزود: ابتدا باید بگویم بهتر است به جای سینمای دفاع مقدس از سینمای حماسی استفاده کنیم چرا که همین واژه ی مقدس باعث خیلی محدودیت ها و نتیجتا ضعفِ آثار میگردد.
سلمانی ادامه داد: بنظر میرسد کارگردانِ این فیلم فریبِ ایده و قصه اولیه خورده را خوردده چرا که این دو در این فیلم به خودیِ خود جذاب هستند. در این پیرنگِ روایی دختران به دنبال کاری می روند که اصلا باورپذیر نیست و در شلوغی آن جمعیت با گذشت چند روز از جنگ و سر درگمی مردم با شلوغ کاری بی مورد و صحنه پردازی یا همان جلوه های ویژه سعی در فریب مخاطب دارد. فیلمی بسیار شلوغ که گویی قرار است مخاطبان با صدای گریه دو بچه همذات پنداری و گریه کنند و به زعم من این گونه سینما و هندی بازی ها تاریخش مصرفش تمام شده است .
اصغر برقه درباره ی این اثر گفت: ما در آثار دفاع مقدسِ خود بسیار فیلم های فاخری در دهه های قبل داشته ایم و متاسفانه علیرغمِ صرف بودجه های چندین میلیاردی و پروداکشن ها سنگین، سال به سال تعداد اثار با کیفیت در این ژانر در حال کاهش است.
محسن حسینی کارگردان جوان شیرازی درباره ی این فیلم گفت: بنظرم کارگردان فیلم دسته دختران هدفش این بوده که با حرکت سیال و سیارِ دوربین کاری کند مخاطبی که در حال نظاره ی فیلم است خود را در وسط ماجرا و مهلکه فرض و احساس کند. از همین رو بود که از بعضی اتفاق ها سریع عبور کرده زیرا در شرایط جنگ آدم ها صبر نمیکنند که مثلا تصویرِ اسلوموشن از مرگ آدم ها و انفجارات و شرایط بغرنج را ببینند.
البته فیلمساز در فیلم قبلی خود نشان داد که اتفاقا بر اساس فیلم قبلیش دیدیم که میتواند آنگونه(با طماْنینه) هم بسازد.
محمد ناصریراد دیگر فیلمسازِ شیرازی در پایان نقد این فیلم ضمن تعریف از تدوین و فیلمبرداری این اثر گفت: بنظرم فیلم نمیتوانست مخاطب را با خود همراه کند و روایت های فرعی ضعف عمده ی این فیلم بود.
در ادامه ی این نشست، اصغر گروسی به بررسی فیلم شهرک پرداخت و گفت: متاسفانه از این دست فیلم ها بسیار ساخته میشود و فیلم ایده ای تکراری و نخ نما شده ای داشت که اصلا جذابیتی ندارد.
بهرام سلمانی درباره ی فیلم شهرک چنین گفت: شهرک که در ابتدا خوب شروع می شود و در میانه راه به بیراهه می رود. هر چند که کارگردانی حساب شده و پردازش خوبی دارد ولی متن به ناکجا آباد رفته و در آخر تماشاگر را سرگردان می کرده و نتیجتا رها میکند.
محسن حسینی درباره ی فیلم شهرک گفت: شهرک فیلمی قابل احترامی بود و تنها فیلمی بود که پلان به پلان دکوپاژ شده و با نظم خاصی در کارگردانی پیش میرفت.
اما در زمینه ی نویسندگی دچار ضعف عمده بود از این بابت که موقعیت هایی که فیلمساز از آن استفاده کرده بود اصولا اولین موقعیت هایی هست که به ذهن همه میرسد مثل اینکه اگه میخواهیم بفهمیم خوابیم یا بیدار یا احساس داریم یا نه، دست به دامن درد میشویم و در فیلم هم بریدنِ دست نشان از این اتفاق بود که اصولا این اولین چیزیست که به ذهن همه میرسد. من منتظر ایده های خلاقانه و جذاب تری بودم، علاوه بر اینکه برخی لحظات فیلم و شرایط فیلم کپی نازلی بود از فیلم هایی که همه دیده ایم. در زمینه بازیگری، میتوان گفا بازیگر خوب عمل کرده بود که ساعد سهیلی یا شخصیت نوید را روی یک خط بین واقعیت و خیال نگه میداشت که این کاری بسیار سخت است و ساعد سهیلی خوب توانسته خودش را روی این لبه نگه دارد و تا آخر فیلم بر روی لبه تیغ راه رفته و تعادلِ خودش را حفظ کرد.
نیلوفر تقوی فرد بازیگر شیرازی در ادامه گفت: هر چند که ایده ی این فیلم کپی از آثار دیگر بود ولی سبک روایی ان مورد پسندم قرار گرفت و میتوان گفت این اثر فیلمی خاص در این جشنواره به حساب می آید. در این فیلم به نوعی اشاره به این مقوله داشت که همین زندگی که در آن قرار داریم نوعی بازی و فیلم است و از این جنبه فیلم برای من حائز اهمیت بود.
علیرضا شهسواری فرد درباری فیلم شهرک گفت: شهرک تلاش بلندپروازانه ای که در حد همان تلاش ماند و به نتیجه ی مطلوبش نرسید. فیلمی که به تئوری بازی ها اشاره دارد و در پخته ترین حالت خودش جزیره شاتر مارتین اسکورسیزی است. این اثر تلاش داشت تا مرز بین واقعیت و رویا را برای ما تفسیر کند ولی در این کار موفق نبود، در این فیلم همه چیز فدای سکانس آخر فیلم شده است و هیچ اتفاقی نمیوفتد زیرا که گویی قرار است اتفاق عجیبی در آخر فیلم رخ دهد ولی نمی افتد.
در پایان ضمن گلایه از فیلم ۲۸۸۸ و ارتباط برقرار نکردن با آن فیلم و نقد عملکرد معاونت فرهنگی اجتماعی شهرداری شیراز برای صرف ۳ میلیارد تومن برای این فیلم که در گیشه شکست خواهد خورد، نوبت فیلم شادروان رسید.
اصغر گروسی درباره این فیلم گفت: من با این فیلم هر چند دقیقه ای یک بار میخندیدم و فیلمی سرگرم کننده بود.
یکی از حاضرین علت ضعف فیلم های جشنواره را شرایط کرونایی دو سال گذشته و عدم حضور بزرگان دانست.
محمد ناصریراد در نقدی به این فیلم گفت: درتمام کشورهای دنیا حتی کشورهایی با نظام های اقتصادیِ آزاد دو مقوله خط قرمز است و هرگز به بخش خصوصی واگذار نمیگردد یا اگر واگذار گردد به صورت بسیار محدود، این دو عبارت اند از آموزش و درمان، ولی متاسفانه در سیستم اقتصادی و مدیریتی ما به لطفِ جریان های نااهل، سوداگر، بی رحم و ناشایستِ نئولیبرالیستی که سال های سال قدرت و افسار اقتصادی کشور را در دست داشتند، این دو مهم یعنی آموزش و درمان به بنگاه های اقتصادی با درآمدهای هنگفت مالی، بدونِ هیچگونه نظارت و پدال ترمزی برای این قماش بدل شده، تا جایی سال های قبل در خبری تلخ و تاسف انگیز شنیدم والدینِ پسر بچه ای در یکی از بیمارستان های کرج بدلیل نداشتنِ هزینه ی بخیه ی صورت آسیب دیده ی پسر خردسالشان، با کمال بی رحمی شاهدِ باز کردن بخیه ی صورت فرزند خردسالشان شده و در نهایت عذر آن ها را میخواهند.
این ها مقدمه ای بود تا به شما بگویم حسین نمازی فیلمسازِ دغدغه مندیست، شاخک های تیزی دارد، دست روی این مسئله گذاشته است و با ابزارِ طنز آنرا به سخره کشیده و هجو میکند، خنده هایی گروتسک وار و البته تلخ در دلِ فرو میگذارد. پسر جوانی از طبقه ی فرودست تصمیم میگیرد جنازه ی پدرش را بدلیل نداشتن هزینه ی اقامتش در بیمارستان بدزد و بعد هم اسیرِ بوروکراسی های اداری مرسوم و رایج میگردد، چه طنزی از این تلخ تر؟ بگذریم !!!
بنظرم ضعف اصلی و عمده ی این فیلم در این بود که فیلمساز تلاش داشت دو ژانر اجتماعی و کمدی را با هم تلفیق کند که چندان در این کار موفق نبود، مثلا فرض کنید بخواهیم ابد و یک روز را با دینامیت ترکیب کنیم، کاری بسیار پر ریسک و پر خطر، البته جسارت و ریسک پذیری این فیلمساز قابل ستایش است. خرده پیرنگ عشق در این اثر ناکارآمد و اضافی بود. شخصا معتقدم فیلم در گیشه موفق خواهد بود.
شهسواری فرد هم در پایان افزود: شادروان کمدی ای که مردم با آن خندیدند نه به آن، فیلمی جمع و جور که تلاش بلند پروازانه ای را اتخاذ نکرده بود و نسبتا هم موفق بود. موقعیتِ فیلم در تمامی لحظات تنه به تنه ی کلیشه ها میزد از صف سرویس بهداشتی تا شلوغی خانه و تنها چیزی که این عمل را قابل قبول کرده بود بازی و شخصیت هایی بود که هرکدام از ما در خانواده هایمان نمونه هایی از آن ها را دیده ایم و چه بسا این شخصیت ها ما به ازاهایی در زندگی کارگردان نداشته باشند. فیلمنامه از این بابت که لحظه های غم و شادی را در تک تک لحظه هایش بعنوان اموری جدای ناپذیر در نظر گرفته بود مخاطب عام را جذب و اشتباه تلفیق دو اَبَر ژانر کمدی و ملودرام مخاطب خاص را ناامید کرد.
گفتنی است مدیر سینما سعدیِ شیراز عنوان کرد: اولین پردیس سینمایی مرکز شهر را بدون تشریفات و خبری کردن آن، با اجماع دو مجموعه سینمای پرسیا و سینما پیام در خیابان زند شیراز ، در حال آماده سازی هستیم و به احتمال بسیار بالا اوایل سال آینده به بهره برداری خواهد رسید ، که امیدوارم سال آینده این پردیس میزبانِ جشنواره فجر فارس باشد .