این درحالی است که براساس آمارهای رسمی و شاید به دلیل اعتقادات مذهبی در کشورهای مسلمان میزان اقدام به خودکشی و مرگ ناشی از آن بسیار کمتر از کشورهای دیگر است .
در حالیکه برخی جامعه شناسان بر این باورند هنگامی که خودکشی در مکانهای عمومیای که افراد شاهد آن هستند رخ میدهد، عکسالعمل فرد نسبت به جامعه را نشان میدهد و نوعی اعتراض به شرایط حاکم است،شرایطی که این کارشناسان دامنه آن را بین اختلاف سزح طبقاتی درجامعه و فشارهای اقتصادی ،اجتماعی گسترده می دانند.
دکتر سعید معیدفر جامعهشناس و آسیبشناس اجتماعی با بیان اینکه خودکشی موضوعی است که از گذشته تا حال در جوامع انسانی وجود داشته و تا حدودی یک امر طبیعی بوده است در رابطه با بدلشدن خودکشی به یک امر اجتماعی می گوید: روانشناسان خودکشی را یک وضعیت پیشرفته از مشکلات روحی و روانی در فرد میدانند و افسردگی ضعیف که میتواند بدل به افسردگی شدید شود منجر به اقدام به خودکشی در فرد میشود. اما هنگامی که میزان خودکشی افزایش پیدا میکند و وضعیتی غیرعادی شکل میگیرد، خودکشی از یک پدیده عادی و فردی تبدیل به مسئلهای اجتماعی میشود. در چنین حالتی ما باید به دنبال پارامترهای جامعهشناختی مسئله بگردیم.
وی در توضیح افراد سالم و وضعیت مطلوب اجتماعی آنها در یک جامعه می گوید: جامعهشناسان معتقدند بخش مهمی از هویت فرد را، هویت اجتماعی او شکل میدهند. تا زمانی یک فرد از نظر اجتماعی زنده و سرشار از انرژی است که ارتباط او با جامعه و میزان تعلق او به آن بیشتر باشد و خلائی در روابطش با جامعه وجود نداشته باشد. در چنین شرایطی احتمال خودکشی افراد جامعه به حداقل میرسد.
وی بابیان اینکه در جامعهای که انسجام و همبستگی میان افراد بیشتر و حضور فرد در جامعه براساس درک متقابل و همکاریِ مشترک باشد، احساس مفیدبودن به وجود میآید که خود سبب وابستگی بیشتر فرد به جامعه میشود و رضایت و ارتباط داشتن با حیاتِ اجتماعی از جانب فرد قطع نمیشود می افزاید:هنگامی که انسجام و همبستگی در جامعه کاهش پیدا کند، منازعه فرد با افراد و جامعه به تبع افزایش پیدا میکند. در چنین شرایطی فرد رضایت و خشنودیِ حاصل از با جامعه بودن را از دست میدهد و فلسفه وجودی خود نیز برایش از بین میرود؛ چرا که این فلسفه وجودی تابعی است از حضور و ارتباط فرد با افراد و جامعه.
به اعتقاد وی هنگامی که چنین شرایطی در یک جامعه پیش بیاید، پیوندهای اجتماعی در سطوح خانوادگی، دوستی، شغلی، حزبی و غیره کاهش پیدا میکند که خود سبب بروز خودکشی و افزایش آن در جامعه میشود.
معیدفر "تضعیف پیوندها در جامعه" راپرطرفدارترین تئوری و نظریهای مرتبط با باخودکشی می داند و می گوید: این پیوندها که در سطوح مختلف قرار دارند، در صورت کمرنگ شدن منجر به رفتن جامعه به سمت عدم سلامت و در نتیجه نارضایتی فرد از خود میشوند.
خودکشی دانش آموز دبستانی در شیراز
در چنین شرایطی مدیرکل پزشکی قانونی فارس از خودکشی منجر به مرگ یک دختر بچه ششم ابتدایی در شیراز در سه روز گذشته خبر می دهد و می گوید: در ماه گذشته نیزیک دانش آموزدیگر در نی ریز خودکشی کرده است.
دکتر سعید غلامزاده از آمار نگران کننده و روبه افزایش اقدام به خودکشی در استان فارس و شهر شیراز خبر می دهد و می گوید:متاسفانه در سال گذشته ۳۴۸ مورد در سطح استان خودکشی منجر به فوت داشته ایم.
وی با اشاره به اینکه بیشترین آمار خودکشی در گروه سنی 15 تا 45 سال است، یادآور می شود: خودکشی را در تمام جوامع داریم و آمار خودکشی ما در ایران به مراتب کمتر از فرانسه است و در سال 96 نسبت به 95 میزان 6 درصد افزایش یافته است.
مدیرکل پزشکی قانونی فارس با تاکید بر اینکه 20 نفر فوت ناشی از قرص برنج در سال گذشته داشتیم، اظهار می دارد: در خصوص بانک اطلاعات ژنتیکی هم باید گفت در مجموع سه هزار و 376 نفر در زندان مورد آزمایش قرار گرفته اند و نتیجه DNA آنان به بانک اطلاعات ژنتیکی کشور ارائه شد.
پارادوکس موجود در جامعه ما باعث شده تا نهاد خانواده در ایران، با وجود اینکه میان مدرنیته و سنت در تعارض است، به هیچ وجه نتواند به گذشته بازگردد، این در حالی است که سیاستهای اجتماعی و اقتصادی کشور ما عمدتا تعریفی سنتی از خانواده دارند.
به همین علت به نظر می رسد که ما باید نگاه به خانواده را تغییر دهیم و خانواده هستهای را با کارکردهای جدید آن بپذیرم. برای حل مسائل نباید صرفا از خانواده انتظار داشت بلکه باید بتوان به نهادها، گروهها و انجمنهای اجتماعی مجال بروز و فعالیت داد تا بتوانیم در جامعه مدرن امروزی زندگی کنیم. توجه به این گروهها توسط سیاستگذران میتواند راهحل مناسبی برای حل مشکلات ناشی از خانواده در کنار مشکلات اقتصادی و اجتماعیای باشد که یکی از عوامل آن خودکشی است.