بهطور طبیعی انتظار میرفت که آقای دکتر محمد فاضلی به نحو دیگری این برنامه طراحی شده طرف مقابل را پاسخ داده و خنثی کند ولی در هر حال ما در شرایط مشخص فرد نیستیم که داوری کنیم، به ویژه برای استادی که از برجستهترین جامعهشناسان ایران است و دغدغهای جز ایران ندارد و تمام مطالب و پژوهشهای او نشانگر این دغدغه است ولی تاکنون دو بار از دانشگاه اخراج شده است.
باید قدری خود را جای دیگران قرار دهیم تا ببینیم چه کاری باید انجام داد در زمانی که فرصتی برای طرح عمومیتر دغدغههای ایران از سوی او پیش آمده با یک برنامهریزی او را به حاشیه برده و به چنین مرحلهای میرسد.
واقعیت این است که در سطح صاحبان اندیشه دچار یک شکاف مهمی شدهایم. بخشی از استادان و صاحبنظران و رسانهها با اتکای به قدرت و منابع رانتی برای خود جایگاهی دست و پا کردهاند و گمان دارند که مهم هستند و حرفشان خریدار دارد. در حالی که چنین نیست. عملکرد آنان نه در سطح علم و نه در سطح رسانه هیچ تطابقی با تصورات و خیالات آنان ندارد. آنها اگر در شرایط رقابتی قرار گیرند، حتی به خط پایان هم نمیرسند، چه رسد که بخواهند اول شوند!
در نقطه مقابل دانشمندان طرد شدهای قرار دارند که بهرغم شایستگیهای فراوان نادیده گرفته شده و همچنان به دور از میدان رقابت هستند، در حالی که میدانند در هر رقابتی جزو اولینها خواهند شد. همچنانکه آنان در فضای غیر رقابتی موجود و با اتکا به منابع شخصی نیز همچنان پیشتاز هستند.
آقای دکتر فاضلی یکی از این افراد است کهگر چه از اسب دانشگاه افتاد ولی از اصل علم و پژوهش نیفتاد و با کوشش خود یکی از بهترین پادکستها را به نام دغدغه ایران راه انداخت که بسیار پرمخاطب و پرمحتواست.
هنگامی که در همین صدا و سیما به صراحت میگویند مملکت مال حزباللهیهاست هر کس نمیخواهد برود، معلوم میشود که طرد و حذف یک روند شناخته شده در این ساختار رسانهای است و این روند خود را در نحوه طرح مسائل علیه آقای محمد فاضلی در این برنامه نشان داد.
هنگامی که یک رسانه فراگیر با هزاران میلیارد تومان بودجه و امکانات بسیار بزرگ قادر نیست با برخی افراد رقابت کند، افرادی که مطلقا از منابع عمومی ارتزاق نمیکنند و روی پای خود ایستادهاند، پس باید آنان را از عرصه عمومی حذف کنند.
حضور پزشکیان در انتخابات برای بازگرداندن این حذفشدگان به میدان است. برای این است که جامعه را از این درماندگی القا شده خارج کند. برای آنکه رضایت را به مردم بازگرداند و سرچشمههای خشم را از میان ببرد. خشمی که تنها راه پیش روی شهروند عاصی تعریف شده است.
اینجاست که حتی فردی چون دکتر فاضلی که به لحاظ تحلیلی طرفدار مشارکت سیاسی حتی در سطح انتخابات مجلس ۱۴۰۲ و روزنهگشایی بود، چنین بیمحابا مورد تهاجم غیراخلاقی قرار میگیرد تا همگان را ناامید از مشارکت انتخاباتی کنند و این خواست اصولگرایان تندرو است که مشارکت را به حداقل برسانند، بلکه شانسی برای خود داشته باشند و مردم را عاصیتر و ناامیدتر و در نتیجه خشمگینتر کنند. به نظر میرسد که جامعه باید و میتواند در برابر این رفتار واکنش نشان دهد و با مشارکت موثر خود بساط تحقیر و طرد را جمع و اراده خود را بر انتخابات تحمیل کند و این همان خواستی است که دکتر فاضلی نیز در پی این ماجرا به خوبی نوشت و منتشر کرد.