هوش هيجاني و تاثير آن روي رهبري سازمان

راستین آنلاین:از زماني که گاردنر هوش انسان را به 8 بخش تقسيم کرد (البته عده اي 9 بخش و ذهن هسته گرا را نيز جزو انواع تقسيم بندي گاردنر مي دانند) تاکنون محققان بسياري در اين زمينه فعاليت کرده اند، اما در حال حاضر تقريبا تمامي محققان بر تاثير هوش هيجاني روي پيشبرد اهداف افراد، اجماع کامل دارند. اما هوش هيجاني چيست؟

هوش هيجاني را توانايي شخص در ادراک، ارزشيابي و مديريت احساسات خويش شامل استرس، خشم، خوشحالي، اندوه و... عنوان مي کنند. در حال حاضر محققان معتقدند هوش هيجاني مهم ترين عامل پيشرفت انسان هاست. تفاوت اصلي ضريب هوشي و هوش هيجاني در اين است که ما در ضريب هوشي تاثير زيادي در رشد آن نداريم؛ محققان حداکثر پنج درصد احتمال تغيير در ضريب هوش را به وسيله شخص مي دهند، در حالي که 95 درصد آن را مادرزادي مي دانند. ولي در هوش هيجاني ما همواره و در هر سن قادر به بالا بردن و رشد دادن هوش خود هستيم. فقط مبحث هوش هيجاني نيازمند مطالعات و تمرين بسيار جهت رشد و پرورش آن است و در اين مختصر نوشتار تنها پي زمينه اي را فراهم کردم تا مخاطبان عزيز بعدا تحقيقات بيشتري را انجام دهند.

محققان هوش هيجاني را شامل پنج جزء مي دانند:

  1. خودآگاهي self- awareness
  2. کنترل و مديريت احساسات و خودتنظيمي self-regulation
  3. ايجاد خودانگيزش self- motivation
  4. درک هيجانات ديگران empathy
  5. مهارت هاي اجتماعي social skills
  6. خودآگاهي

توانايي تشخيص لحظه به وقوع پيوستن احساسات، کليد اساسي در کنترل و مديريت احساسات است. بنابراين روانشناسان پيشنهاد مي کنند تا هر يک از موارد احساسات مانند: خشم، استرس و... را ريز کنيد و براساس درون خود بررسي کنيد که در چه مواقعي دچار آن احساس مي شويد؛ مثلا براي خشم ممکن است شما وقتي مورد انتقاد قرار مي گيريد، خشمگين شويد يا وقتي ناعدالتي را مي بينيد و... تشخيص علت وقوع احساس و آنکه بدانيد آن احساس به شما مسلط شده است، شما براي پيشبرد هوش هيجاني تان بسيار کمک مي کند.

بسيار از افراد را مشاهده کرده ايد که شما تشخيص مي دهيد خشمگين است ولي خودش اين باور را ندارد. بنابراين گاهي ما درگير احساساتمان مي شويم؛ در حالي که خودمان از آن آگاهي نداريم. قدم بعدي در اين قسمت اين است که فهرستي از پيامدهاي آن احساس را در خود بدانيم. يعني بررسي کنيم که مثلا وقتي خشمگين مي شويم که علائم فيزيکي و رفتاري بر روي ما ظاهر مي شود. در انتها نيز بايد بدانيد ميزان اعتماد به نفس شما نيز محرک خوبي براي اطمينان داشتن به توانايي شما و خودارزش گذاري شماست؛ يعني شما وقتي اعتماد به نفس خود را افزايش مي دهيد، اين اطمينان را در خود ايجاد مي کنيد که شما قادر خواهيدبود تا احساسات دروني خود را در موقع لزوم کنترل و مديريت کنيد.

  1. کنترل، مديريت و خودتنظيمي

نکته اول که بايد بدانيم اين است که بين کنترل و مديريت احساسات تفاوت وجود دارد. ممکن است ما احساساتمان را بتوانيم کنترل کنيم، مانند فروبردن خشم، اما اين به معناي مديريت احساسات نيست. شما اگر خشمتان را فرو ببريد و بتوانيد طرف مقابلتان را نيز عفو کنيد، اين مديريت احساسات است وگرنه با تنها فروبردن خشم، شما مي توانيد يک کينه در درون خودتان توليد کنيد که احتمالا در موقعيت بعدي با شدت بيشتري به طرف مقابل خود واکنش نشان دهيد.

به نظر محققان به علت آنکه تفکراتمان با رفتارمان رابطه دوجانبه دارد، يعني هر دو بر هم تاثيرگذار هستند، پس کنترل و مديريت رفتار شما به صورت خودتنظيم بر تفکر شما تاثير مي گذارد و برعکس، تفکر شما نيز بر رفتار شما. بنابراين براي خودتنظيمي، شما نيازمند مهارت فراوان هستيد. براساس تحقيقات، تکنيک هايي که باعث مي شود تا شما بتوانيد کنترل بيشتري نسبت به کنترل، مديريت و خودتنظيمي هيجانات داشته باشيد عبارت اند از:

- راه رفتن طولاني مدت

- مديتيشن

- پذيرنده نظرات جديد بودن

- مسئوليت پذير بودن نسبت به کارکرد و رفتار خويش

  1. خودانگيزش بودن

ايجاد هدف و تعيين اهداف روشن باعث مي شود تا شما انگيزه بيشتري جهت حرکت کردن به سمت جلو داشته باشيد. همواره سعي کنيد نسبت به اصلاح رفتار و افزودن دانش و مهارت هاي رفتار به خود اقدام کنيد. آنتوني رابينز دو جمله بسيار زيبا دارد که لازم مي دانم در اينجا عنوان کنم؛ جمله اول: حرکت هاي شما از احساسات شما مي آيد (Motion comes from emotion). ما بيشتر اوقات با نگاه کردن به حالات فيزيکي افراد، نسبت به حالات روحي آنها قضاوت مي کنيم؛ مثلا بي روحيه بودن يا عدم اعتماد به نفس مخاطبمان را از ظاهر و حالت فيزيکي او تشخيص مي دهيم؛ جمله دوم ايشان: حرکت باعث احساسات مي شود (Motion creates emotion). شايد يکي از عوامل داشتن احساس خوب و پرنشاط بودن همين جمله آخر باشد. در کنترل، مديريت و خودتنظيمي نيز به اثر پياده روي اشاره کرديم.

  1. درک احساسات و هيجانات ديگران

اين مورد و مورد بعدي، يعني مهارت هاي اجتماعي، جزو عوامل بيرون از فرد است، يعني فرد کنترل بر آنها ندارد. بعضي وقت ها هم مشاهده کرده ام که اين دو (درک هيجانات ديگران و مهارت هاي اجتماعي) را به عنوان يک عنصر آورده اند يا مهارت هاي اجتماعي را به عنوان هوش اجتماعي بخش بندي مي کنند؛ اما درک هيجانات ديگران يعني توانايي آنکه بدانيم ديگران چگونه احساس مي کنند. مهارت درک ديگران و ارتباطات آنها در پيش بردن موفقيت هاي شما در زندگي و مهارت هاي کارمان بسيار پراهميت است.

شما با گسترش مهارت درک ديگران مي توانيد دامنه نفوذ خودتان را در افراد مختلف گسترش دهيد. حتما دقت کنيد که درک احساسات و هيجانات ديگران با ابراز همدردي کردن تفاوت دارد. وقتي کسي به خاطر ريختن آب جوش بر دستش احساس سوختگي مي کند، ما به خاطر داشتن تجربياتي مشابه مي توانيم به راحتي نسبت به درک احساسات و حالت و ميزان درد وي پي ببريم، اما در بيشتر موارد بدون درک احساسات طرف مقابلمان فقط اقدام به همراهي و ابراز همدردي مي کنيم، نه درک و توجه به احساسات و هيجانات اطرافيانمان.

  1. درباره مهارت هاي اجتماعي

به روز بودن در ارتباط با دنياي امروز اساسي ترين عامل گسترش مهارت هاي اجتماعي است. البته عده اي نيز معتقد به هوش اجتماعي به صورت مستقل هستند و من نيز آن را براي رعايت اطلاع رساني کامل به عنوان بند پنجم آورده ام. به هر شکل همه محققان بر تاثير شگرف و متقابل مهارت هاي اجتماعي بر هوش هيجاني اذعان دارند.

انتهای پیام /  101
1528 کلیک ها  یکشنبه, 13 اسفند 1396 07:27
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «راستین آنلاین» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بالا