روزنامه ابتکار نوشت: «۱۹ دی ماه خبری منتشر شد مبنی بر این که موزیک ویدئوی «دیره» با صدای احمدرضا محبیان و سمیر زند و همچنین با تصویر و صدای نه چندان شفاف زندهیاد حبیب محبیان از دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز انتشار گرفت. مجوز گرفتن صدا و تصویر حبیب آن هم یک سال و نیم پس از مرگ این خواننده با واکنشهای بسیاری مواجه شد. چند روز پیش هم ترانه «آهنگ قو» با صدای حبیب به مناسبت جان باختن سی تن از دریانوردان ایرانی در نفتکش سانچی از یک شبکه استانی صداوسیما پخش شد. روزنامه «ابتکار» در واکنش به مجوز گرفتن صدا و تصویر این خواننده گزارشی با عنوان «نوشدارو پس از مرگ حبیب» منتشر کرد. پس از انتشار این گزارش ناهید بسیم، همسر حبیب محبیان در تماسی با «ابتکار» درباره اتفاقات اخیر توضیح داد. در ادامه مشروح این گزارش را میخوانید.
صدا و تصویر حبیب یک سال و نیم بعد از فوت او مجوز گرفته است. احساس شما به این ماجرا چیست؟
وقتی این خبر را شنیدم بسیار ناراحت شدم. مجوز گرفتن آن کلیپ یعنی اهانت! همه ماجرا به «سمیر زند» بازمیگردد که نام او به عنوان خواننده در موزیک ویدئو «دیره» مطرح شده است. «سمیر زند» اسم مستعار حسین خزعلی، پسر آیتالله خزعلی است. اگر مصاحبه حبیب با مجله ایدهآل را بخوانید، حبیب ماجرا را کاملا توضیح داده است. چیزی حدود ۵ سال پیش، این فرد از حبیب درخواست کرد تا در قبال مبلغی با او در یک کار همکاری کند. حبیب تنها یک خواننده نبود، او یک آهنگساز، یک تنظیمکننده و به عبارت دیگر یک هنرمند بود. آدم باید زندگی کند و از جایی درآمد داشته باشد. در تمام دنیا عرف این است که وقتی هنرمندی با ۵۰ سال سابقه در امور هنری، با فردی که هیچکس اطلاعاتی از او ندارد همکاری میکند، هنرمند قدیمی در مقابل این همکاری امتیازهای مهم و خاصی به دست خواهد آورد. به طور مثال اگر هنرمند با یک کمپانی بزرگ همکاری کند، آن کمپانی برای او تورهایی برای اجرای کنسرت تدارک میبیند یا مبلغی آن چنانی به او پرداخت میکند. حبیب چند سال پس از آمدنش به ایران کاری انجام نداد. بنابراین چیز چندانی هم دست ما نبود، به همین دلیل حبیب قبول کرد که با آقای زند دو خط بخواند. این دو نفر مبلغی را هم برای این کار در نظر گرفتند. شوهر من هیچوقت با هیچکس قرارداد امضا نمیکرد و به قول و حرف همه اعتماد داشت. وقتی آن آهنگ خوانده و پخش شد، آقای زند، کلاه بزرگی سر شوهر من گذاشت و فرار کرد و رفت. بعد هم فکر کرد که کارش گرفته و لازم نیست بهایی برای آن چه به دست آورده، بپردازد. بعد از مدتی او دید ماجرا آن طور که فکر میکرده پیش نرفت. بنابراین به حبیب تلفن زد و گفت: «استاد عذر میخواهم و من اشتباه کردم.» آن زمان حبیب فوری تلفن را قطع میکرد. دل حبیب شکسته بود. حالا همین فرد در این کلیپی که مجوز گرفته حاضر است. فرد اصلی، سمیر زند است. نفر دوم در این کلیپ آلت دست او است.
وزارت ارشاد با شما درباره مجوز این موزیک ویدئو تماس نگرفته بود؟
سوال من این است. وزارت ارشاد چطور بدون هماهنگی با ما به پخش صدا و تصویر حبیب در یک موزیک ویدئو مجوز داده است؟ اگر کسی از این دنیا برود و ۱۰ هزار تومان در حساب بانکی او وجود داشته باشد، آیا از تمام وارثان آن فرد نمیخواهند برای تعیین تکلیف آن پول حضور داشته باشند؟ من و پسرم مجوز گرفتن این کلیپ را از این و آن شنیدهایم. من ۴۲ سال برای حبیب زحمت کشیدهام. ما شانه به شانه هم زندگی کردهایم. من اصلا از مجوز گرفتن صدا و تصویر حبیب خبر نداشتم. ناگهان متوجه شدم کسی که بزرگترین کلاه را سر حبیب گذاشته، حالا برای کلیپش مجوز پخش صدا و تصویر حبیب را گرفته است. شوهر من در عمر خود یک نخ سیگار نکشید و یک لیوان مشروب نخورد. سالمترین فرد بود. حبیب دق کرد. نزدیک ۴۰ روز قبل از آن که حبیب از پیش ما برود، سمیر زند تلاش میکرد تا دوباره سمت حبیب بیاید اما پس از آن که نتوانست، در مصاحبهای به حبیب اهانت کرد. پسرم، محمد، بلافاصله به من تلفن زد و گفت: «نگذار پدر در اینترنت این مصاحبه را ببیند!» چون میدانست چقدر پدرش حساس است. حبیب حاضر بود گرسنگی بکشد و با چند عدد سیبزمینی یک هفته زندگی کند ولی حرمتش حفظ شود. در این شرایط فردی به حبیب با این سن و سال اهانت کرد! من به حبیب گفتم «عزیز جان! تو که میدانی چقدر حساسی، محمد هم گفته خبرهای اینترنت را نخوان!» خلاصه این که دیگران تلفن کردند و حبیب از ماجرا خبردار شد. شلیک آخر را این فرد به شوهر من کرد.
نظرتان درباره مجوز این کلیپ چیست؟
حرف من این است که این مجوز بدون خبردار شدن بازماندگان حبیب و مهمترین فرد که همسر او است، صادر شده است. ما فقط دیدیم کسی که سر حبیب کلاه گذاشته و به او در مصاحبهای توهین کرده است و ۴۰ -۳۰ روز بعد از آن مصاحبه هم حبیب فوت کرد، در موزیک ویدئوی خودش از صدا و تصویر حبیب استفاده کرده است. من این حرف را کجا بگویم؟ به چه کسی بگویم؟
این ماجرا را از طریق مجاری قضایی هم پیگیری کردهاید؟
نه، من شکایتم را پیش خدا میبرم ولی من از وزارت ارشاد مملکتم گله دارم. مگر شوهر من چه کار کرده بود؟ تمام پیشینه او را بگردید. او چه کار کرده بود که تا وقتی زنده بود مجوز نگرفت؟ من اصلا این را قبول ندارم که مجوزی داده شده است. آن آقا چون در آنجا رابطه داشته، توانسته مجوز بگیرد. البته من مطمئنم که بار کج به مقصد نمیرسد اما این واقعیت وجود دارد که از تصویر و صدای حبیب استفاده ابزاری کردهاند.
چند روز گذشته در صداوسیمای اصفهان در برنامه زندهرود کلیپی پخش کردند که صدای آقای حبیب نیز در آن پخش شده است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
شما درباره پخش صدای حبیب در صداوسیما چه فکر میکنید؟ آن زمانی که باید صدای حبیب از صداوسیمای ملی پخش میشد، این اتفاق نیفتاد. به همان موزیک ویدئوی مذکور هم مجوز دادهاند چون آن فرد خودی بوده، آن آقا به خاطر پدرش خودی بوده است. آیا دین ما این اجازه را میدهد که وقتی یک فرد فوت میکند تنها به یکی از ورثهاش از ارث پدر بدهند؟ به نظر من کسانی که این کار را بیاجازه خانواده حبیب دست آقای زند دادند، کار درستی نکردهاند. چون اصل مسئله آقای زند بوده است. حالا هم که در صداوسیما ترانه حبیب پخش شده است. این کار نوشدارو پس از مرگ سهراب است و دیگر هیچ تاثیری ندارد. این اتفاقها برای من تکههای یک پازل هستند. برای من هم این سوال وجود دارد که این کارها چه معنایی دارد؟ بعد از آن جریان، دیگر چرا دوباره صدای حبیب را از صداوسیما پخش میکنند؟ مگر من به عنوان همسر حبیب نباید میدانستم که قرار است صدای او از صداوسیما پخش شود؟ مگر این مملکت قانون ندارد؟ اگر من نمیفهمم یک نفر بیاید و به من بفهماند. ما به این خاطر از ایران رفتیم که شوهرم کار نداشت. همه زندگیمان را فروختیم و بعد از این که دیدیم هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم از ایران رفتیم. ۳۰ سال آواره دشت و بیابان بودیم. بر خلاف کسانی که به ما میگویند لسآنجلسی، شوهر من تن به هر کاری داد و هر کاری کرد که ایرانی بماند. یک نفر بیاید و بگوید که حبیب یک اشکال داشته است. تا وقتی زنده بود به او مجوز ندادند اما وقتی از میان ما رفت اجازه دادند که صدایش پخش شود.
خوانندهها و هنرمندان بسیاری در خارج از کشور دوست دارند به ایران بازگردند. توصیه شما به آنها چیست؟ آیا به آنها توصیه میکنید که به ایران بازگردند؟
اگر میخواهند به ایران بازگردند تا در ایران دوباره کار کنند و نانشان را در بیاورند، توصیه میکنم که به ایران بازنگردند. حبیب عاشق ایران بود. وقتی خواست به ایران بیاید به من گفت همه به ایران بازگردیم. به من اجازه کار میدهند. من که کاری نکردهام. من هیچکدام از این حرفهای حبیب را قبول نداشتم ولی چون اشتیاق را در چهره او دیدم، قبول کردم. او همیشه میگفت نمیخواهم خارج از مملکتم بمیرم. دقیقا از ۳۰ سال پیش که به خارج از کشور رفتیم مدام این جمله را تکرار میکرد. من میدانستم که بازگشت او به عرصه موسیقی در داخل ایران به این آسانی نیست. من به هیچ کسی پیشنهاد نمیکنم به ایران بازگردد. اگر در ایران پسانداز یا مالی دارند که بتوانند در ایران زندگی کنند برگردند ولی در غیر این صورت نمیتوانند در ایران زندگی کنند. فقط یک نفر بیاید و به من بگوید که حبیب چه گناهی مرتکب شده بود که اجازه کار در کشور را نداشت و بعد از مرگش این اهانت بزرگ را به او کردند. وزارت ارشاد بزرگترین اهانت را به حبیب کرد.
چه کسی به حبیب گفته بود که در صورت بازگشت به کشور اجازه فعالیت خواهد داشت؟
واقعیت چیز دیگری است. حبیب خواهر بزرگتری داشت. وقتی متوجه شد که خواهرش در ایران مبتلا به بیماری شده، برای دیدار او به ایران آمد. حبیب به ایران آمد تا خواهرش را ببیند ولی در فرودگاه پاسپورت و لبتاپش را از او گرفتند. او خیلی وحشت زده بود و برای مدتی در ایران ماند تا به سوالات پاسخ دهد. تا قبل از این ماجرا هر وقت حبیب به ایران آمده بود ۷ یا ۸ روز بیشتر در کشور نمانده بود اما این دفعه، وطن هواییاش کرد. آقایانی از او سوءاستفاده کردند. دور او جمع شدند و گفتند به ایران بازگرد. ما برای تو اجازه کار میگیریم. در آن زمان ما بعد از ۲۵ سال در لسآنجلس پس از آوارگیها، زندگی تشکیل داده بودیم. حبیب به من تلفن کرد که وسایلتان را جمع کنید و به ایران بیایید. حبیب مرغش یک پا داشت و وقتی میگفت باید همانی شود که من میگویم، باید همان اتفاق میافتاد. حبیب گفت به من قول دادهاند. کسی که به حبیب قول داده بود با آقای مشایی هم آشنایی داشت و گفته بود که اسپانسر شما میشوم و حتی اگر ۱۰ سال اینجا باشید، خرج شما را میدهم اما بعد از ۲ سال او هم با حمایت ۲۰ درصدی از صدای حبیب ما را رها کرد. او با آقای مشایی آشنایی داشت. اتفاقا آقای مشایی بعد از رفتن حبیب با من تماس گرفت و گفت ما همان موقع به وزیر وقت ارشاد گفتیم که برای حبیب مجوز بگیریم اما آن وزیر حرف رئیسجمهوری را نخواند. اتفاقا من بعدا همان وزیر ارشاد را در تلویزیون دیدم که از او پرسیده شد آیا شما با آقای احمدینژاد دچار اختلاف نظر بودید و او پاسخ داد که نه، تنها مشکل ما با آقای احمدینژاد این بود که آن زمان یک خواننده لسآنجلسی به ایران آمده بود و آنها از ما میخواستند که به او مجوز دهیم و ما نمیتوانستیم. آقای مشایی هم همین را به من گفت که ما از وزیر وقت خواستیم ولی او حرف را از مقامات دیگری به جز رئیسجمهوری قبول میکرد. تنها موقعی که آقای مشایی با ما تماس گرفت همان موقع بود.