چاپ کردن این صفحه

چراما عصبانی‌ترین مردم جهانیم؟

راستین آنلاین:یکی از علت‌های خشم، ناکامی است و خشم احساسی است که می‌تواند یک رفتاری را به‌عنوان عصبانیت در پی داشته باشد.

خشم معمولاً احساسی است که از ناکامی نشات می‌گیرد یعنی وقتی فرد یک خواسته‌ای دارد و آن خواسته برآورده نمی‌شود ناکامی را تجربه می‌کند و این موضوع باعث خشم و عصبانیت می‌شود.

با چنین تعریفی از خشم موسسه افکار سنجی "گالوپ" در گزارش سالیانه خود در سال 2017 ایرانیان عصبانی‌ترین مردم دنیا معرفی کرده است.

اما آیا واقعاً ما عصبانی‌ترین مردم جهان هستیم؟ممکن است برخی تصور کنند این موسسه اهداف خاصی را تعقیب می‌کند و قرار دادن نام ایران در کنار عراق در این راستا بوده است. هرچند نمی‌توان پاره‌ای انگیزه‌های احتمالی سیاسی را انکار کرد اما به یاد داریم به‌تازگی همین موسسه، ایران را از فهرست 10 کشور اول غمگین جهان خارج کرده بود.

موسسه فالوپ در 10 سال اخیر نظرسنجی خوشحال‌ترین و ناراحت‌ترین مردم جهان را برگزار می‌کند. برای آشنایی با شیوه کار این موسسه بد نیست بدانیم چند پرسش مشخص را با مردمان کشورهای متفاوت مطرح می‌کنند؛ مثلاً در نظرسنجی سال قبل درباره شادي ۱۵۳هزار نفر از ۱۴۳ کشور جهان به پرسش‌های مطرح‌شده پاسخ داده بودند.

 

درباره خوش‌حالی و غمگینی این 5 پرسش مطرح‌شده بود: «آیا به‌خوبی استراحت کرده‌اید، مورداحترام قرارگرفته‌اید، موقعیت لبخند و خنده زیاد بر ای‌تان پیش‌آمده، موضوع جالب و تازه‌ای را یاد گرفته‌اید و شاد شده‌اید؟»

بدین ترتیب تعداد تجربه‌های منفی روزانه به‌عنوان شاخصی برای عصبانیت شناخته‌شده است. ممکن است که عصبانی‌ترین نباشیم ولی این واقعیت که عصبانی هستیم قابل‌انکار نیست.

ریشه عصبانیت و خشم ما ایرانی‌ها از چیست؛ تربیت کودکی یا شرایط اجتماعی؟

حسام فیروزی روان‌پزشک و روان‌درمانگر کودک، نوجوان و خانواده معتقد است که می‌توان ریشه‌های خشم به دلیل ناکامی را در لابه‌لای باورهای غلط حاکم در فرهنگ و جامعه جستجو کرد.

وی براین باور است که در فرهنگ ما باور غلطی مبنی بر این وجود دارد که کودک باید چشم و دل سیر باشد و این بدین معناست که کودک هر چه می‌خواهد باید در اختیار او قرار بگیرد، قطعاً این موضوع تا ۱۴ ماهگی کودک درست است؛ اما ما طی ۱۴ تا ۲۴ ماهگی، باید کودک را با ناکامی متناسب باسن وتوانش آشنا کنیم و این باید طی پروسه‌ای آهسته و نرم صورت بگیرد.

فیروزی می‌افزاید: اساس شکل‌گیری شخصیت کودک براساس تربیت درست است. تربیت یک خط تولید است یعنی همه‌چیز باید به‌صورت درست پیش برود تا این خط تولید نتیجه درست بدهد اگر یکجایی در این خط تولید درست عمل نکند برای مثال اگر در خط تولید نوشابه یکی از ایستگاه‌ها کار خود را به‌درستی انجام ندهد و آن بطری برای زمان طولانی‌تری در آن ایستگاه بماند، خط تولید با مشکل مواجه خواهد شد.

این روان‌پزشک می‌افزاید:اگر کودک در خط تربیتی خود ناکامی را به‌درستی تجربه و درک نکرده باشد در حدی که برای مثال بتواند بین پفک و آدامس یکی را انتخاب کند و یکی را ناکام شود، در بزرگ‌سالی به دلیل عدم تجربه و درک ناکامی، در صورت مواجهه با هر نوع ناکامی به خشم و درنهایت عصبانیت سوق پیدا می‌کند!

فیروزی بابیان اینکه مسلماً کارهای که ما بزرگ‌ترها در دنیای واقعی انجام می‌دهیم نیاز است در سطح کوچکی در دنیای کودک انجام شود می‌افزاید:همه این رفتارها و واکنش‌های یک بنیان بیشتر ندارد و آن این است که بخشی از مغز که باید کار بازدارندگی را انجام دهد در کودکی برای ما شکل نمی‌گیرند و به همین دلیل نمی‌توانند جلوی ارضا خواسته‌ها و نیازها را بگیرند و یا به شکل صحیحی آن‌ها را ارضا کند.

وی این‌گونه نتیجه‌گیری می‌کند که بنابراین در تربیت بسیار مهم است که باورهای را که دیگر کارایی ندارد از ساختار تربیتی و درنهایت از ساختار فرهنگی جدا کنیم تا به خشونت و پرخاشگری در دنیا شناخته نشویم.

گزارشی که برخی می‌گویند بر پایه واقعیات نیست

همان‌طور که انتظار می‌رفت گزارش سالیانه موسسه فالوپ واکنش‌های بسیاری را در داخل کشور به همراه داشت.

واکنش‌هایی که در برخی از آن‌ها به شدن با نظر این موسسه مخالفت شده بود.

به‌عنوان‌مثال نائب رئیس مرکز روان‌شناسی و مشاوره شهر با نقد گزارش نظرسنجی فالوپ در خصوص این‌که ایرانی‌ها عصبانی‌ترین مردم جهان هستند می‌گوید: این گزارش منطبق بر واقعیت‌ها نیست.

سید محسن طباطبایی مزد آبادی درعین‌حال معتقد است که این گزارش باید به‌عنوان یک زنگ هشدار در نظر گرفته شود.

وی می‌افزاید:صحت این نتیجه‌گیری و آمار منتشرشده از طرف موسسه گالوپ شاید در نگاه اول کمی غیرمنطقی به نظر برسد زیرا سؤالاتی که در این پژوهش استفاده‌شده است اولاً: پایایی و روایی آن‌ها به‌عنوان ویژگی‌های بنیادی مقیاس‌های پژوهشی مورد تائید قرار نگرفته است، ثانیاً استفاده از سؤالات مشترک برای ۱۴۲ کشور با آداب و سنن مختلف به معنای نادیده گرفتن فرهنگ‌ها است، ثالثاً با توجه به پیچیدگی‌های شاخص‌های فردی، بین فردی، شخصیتی و اجتماعی خیلی بعید به نظرمی‌رسد که بتوان با ۵ سؤال شاخصه مشترک یک جامعه انسانی را بسنجیم و رابعاً چه تضمینی وجود دارد که نمونه انتخاب‌شده توسط این موسسه معروف و نماینده واقعی جامعه ایران باشد؛ بنابراین با در نظر گرفتن این ۴ نکته، علمی و درست بودن این خبر موردتردید قرار می‌گیرد و نتایج این پژوهش قابل‌اعتماد نباشد.

طباطبایی مزد آبادی می‌افزاید: اگر فرض را بر این بگذاریم موسسه فالوپ تمام این اصول را رعایت کرده است و هیچ عاملی غیر از واقعیت را در نتیجه‌گیری خود دخالت نداده است و آنچه بیان کرده است عین حقیقت است بازهم شاید استفاده از برچسب " عصبانی‌ترین " برای مردم ایران که به مهربانی، ایثار و خونگرمی شهره هستند تا حدودی بی‌انصافی باشد.

وی درعین‌حال بابیان اینکه نمی‌توان به‌راحتی از کنار این نتیجه‌گیری گذشت می‌افزاید:نگاهی به اتفاقاتی که طی سال ۲۰۱۷ در ایران رخ‌داده است (سالی که موسسه فالوپ طی آن پژوهش را انجام داده است) شاید در ربط دادن این آمار به ما خیلی بی‌ربط نباشد. با توجه به اتفاقات یک سال قبل شاید ما عصبانی‌ترین کشور دنیا نباشیم اما یکی از پراسترس‌ترین کشورها بودیم و مستعد پرخاشگری و اگر بخواهیم واژه مناسب‌تری را انتخاب کنیم ما شکننده‌ترین و در آستانه عصبانی‌ترین کشور جهان بودیم.

نائب رئیس مرکز روان‌شناسی و مشاوره شهر در ادامه می‌گوید: در سال ۲۰۱۷ جو حاکم بر خاورمیانه برای مردم ایران بسیار نگران‌کننده‌تر از قبل شد و نگرانی‌های مختلفی مانند سایه جنگ را برای مردم قابل‌تصور کرد، رئیس‌جمهور شدن ترامپ موجی از نگرانی را به را انداخت، خبرهای متناقض در مورد تحریم‌ها، مشکلات اقتصادی مردم و بیکاری فارغ‌التحصیلان مزید بر علت شد، آتش گرفتن قطار تبریز- مشهد باعث دردی عمیق و سوگی بزرگ برای ایران شد، مرگ یک از سرمایه‌ها و زحمت کشان انقلاب بنام علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی شوک عاطفی و سیاسی به جامعه وارد کرد، هنوز مردم درگیر سوگ هاشمی بودند که پلاسکو نه‌تنها بر سر پلاسکو که به‌مثابه یک غم ملی بر سر مردم ایران آوار شد و تمام ایران را عزادار کرد، ریزش معدن یورت، گیر افتادن و مرگ هم‌وطنان بی‌گناه بازهم ایران را سیاه‌پوش کرد و...

براساس معیارهای روان‌شناسی اگر انسان مورد هجمه بحران‌های زیادی قرار بگیرد که کنترل کردن آن‌ها در اراده او نباشد ممکن است دچار نوعی استیصال و ناامیدی شود و نسبت به اتفاقات روزمره دچار شکنندگی بیشتری شود و برای رهایی از این وضعیت دست به دامن عصبانیت و پرخاشگری شود. تمام این موارد در کنار فقر مهارت‌های مقابله¬ای مردم (مهارت کنترل خشم، مهارت حل مسئله و غیره) موسسه فالوپ را مجاز کرده است که دست به نتیجه‌گیری بزند و ایران را به‌عنوان عصبانی‌ترین کشور جهان معرفی کند، موضوعی که باید حتی به فرض اشتباه بودن بیشتر به آن توجه شود و به نظرمی‌رسد درست‌ترین برخورد با این آمار این باشد که به‌جای انکار و رد کردن آن خود را در هر جایگاهی که هستیم در مقابل این برچسب که مردم ایران خورده است سهیم بدانیم و علت‌یابی کرده و سپس چاره‌جویی کنیم و در راستای شادمانی عمومی مردم تلاش همگانی به عمل آید.

 

انتهای پیام /  101
1780 کلیک ها  یکشنبه, 19 آذر 1396 16:14
این مورد را ارزیابی کنید
(3 رای‌ها)

بیشتر بخوانید 101