چاپ کردن این صفحه

آیا جامعه ایرانی در شبکه‌های اجتماعی گستاخ‌ تر شده است؟

سرویس اجتماعی راستین آنلاین:چندان عجیب نیست مردمی که در عصبانیت، گوی رقابت را از دیگر کشورها می‌ربایند و رتبه دوم جهان را در فهرست عصبانی‌ترین مردم دنیا به نام خود رقم می‌زنند همه جا عصبانی باشند؛ در خانه، در خیابان، در محل کار، در استادیوم‌های ورزشی و این روزها حتی در فضای مجازی! کسانی که تا دیروز با کوچک‌ترین خشم و ناراحتی، در ملأعام با یکدیگر دست به یقه می‌شدند و در کنار مشت و لگد، چند دشنام هم نثار یکدیگر می‌کردند، حالا ابزارهای مدرن‌تری برای تخلیه روانی خود پیدا کرده‌اند: شبکه‌های اجتماعی!

لیونل مسی که شاید از اولین قربانیان هجوم فوتبال‌دوستان عصبانی و بی‌اخلاق به صفحه فیس‌بوک خود بود هنوز هم از خشم ایرانی‌ها جان سالم به در نبرده است. او که در جریان مسابقات فوتبال جام جهانی 2014 پس از گلی که به تیم ملی ایران زد مورد ملاطفت دشنام‌دهندگانی قرار گرفت که از شدت عصبانیت و شاید هم بی‌خردی از خاطر برده بودند مسی فارسی نمی‌داند، دوباره خون تماشاگرنماهای فوتبال را به جوش آورده است. انتشار عکسی از خوشحالی او در پیروزی مقابل تیم ایران، بار دیگر صفحه اینستاگرامش را به سیبل فحاشی و توهین هموطنان بداخلاق‌مان تبدیل کرده است. داور مسابقه ایران-آرژانتین، فرناندا لیما مجری برزیلی، همسر رونالدو و خیلی دیگر از سلبریتی‌های غربی هم از این‌گونه حملات گستاخانه بی‌نصیب نمانده‌اند.

بی‌اخلاقی مجازی اما، گریبان خودی‌ها را هم گرفته است. تا آنجا که کاربران اینستاگرام از مرگ یک دختر پورشه‌سوار در تصادف، اظهار خشنودی می‌کنند و این مرگ را شایسته کسانی می‌دانند که با پول‌دزدی یک‌شبه ره صدساله رفته‌اند. در اینستاگرام هم هر کس خانه و خودرو مجلل دارد یا دزد است، یا حق دیگران را خورده یا از رانت و رابطه‌ای سوءاستفاده کرده است! چهره‌های هنری هم گاه و بی‌گاه آماج این بی‌اخلاقی‌های شبکه‌ای قرار می‌گیرند. 

هانیه توسلی پس از مرگ مرتضی پاشایی آنقدر کامنت توهین‌آمیز دریافت کرد که عطای اینستاگرام را به لقایش بخشید و صفحه‌اش را بست و رفت. صفحات کاربری بهاره رهنما، بهنوش بختیاری، بهرام رادان، سام درخشانی و ده‌ها هنرمند دیگر هم محل کُری خواندن و تهدید و توهین کاربران بیکار فضای مجازی است که ابلهانه، گاهی موضوع اصلی را فراموش می‌کنند و زیر پست‌های هنرمند منفورِ بینوا با همدیگر درگیر می‌شوند! 

جالب آنکه همان کسانی که سحر قریشی را به خاطر توجه بیش از حد به زیبایی و جلوه‌فروشی محکوم می‌کنند یکباره به صفحه کاربری سوسن پرور هجوم می‌برند، نازیبایی‌اش را زیر سوال می‌برند و توصیه می‌کنند صورتش را به تیغ جراحی بسپارد! انگار مردم دوست دارند سر از چیزهایی دربیاورند که هیچ ربطی به آنها ندارد، در مورد همه چیز نظر بدهند و بدتر از همه اینکه بی‌ادبی و توهین را هم چاشنی اظهارنظرهایشان کنند.

این از چهره‌ها اما، مردم عادی و ناشناس هم از بی‌اخلاقی‌های شبکه‌ای در امان نیستند. در این خانه شیشه‌ای، هر کس عکسی یا نوشته‌ای به اشتراک می‌گذارد باید منتظر باشد تا سیلی از کامنت‌های انتقادی یا توهین‌آمیز دریافت کند. از شکل و قیافه و اندام گرفته، تا مبلمان خانه و غذای سرمیز و ماشین و سفر و حتی طرز فکر و اندیشه افراد هم سوژه‌ای است تا عده‌ای به هتاکی و توهین مشغول شوند. هیچ کس در امان نیست. برخی مردم انگار با هم سر جنگ دارند. هر روز صبح، چشم‌تان را که باز کنید و به صفحه کاربری‌تان در یکی از شبکه‌های اجتماعی سری بزنید دست‌کم ناگزیرید چند نفر را بلاک کنید، ریپورت کنید یا قید دوستی یکی دو نفر را بزنید.

این همه بی‌اخلاقی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ جامعه ایرانی آیا، فحاش و گستاخ‌تر شده است؟ یا این فضای مجازی است که فرصت ابراز خشم و نفرت و هیجانات پنهان یا سرکوب‌شده را فراهم کرده است؟ در پاسخ به این سوالات جامعه‌شناسان و روانشناسان بسیاری دست به قلم برده‌اند و تحلیل خود را از رشد بی‌اخلاقی در فضای مجازی به رشته تحریر درآورده‌اند. برخی می‌گویند سرخوردگی از انتظارات اقتصادی و اجتماعی مردم را طلبکار کرده است آنقدر که تصور می‌کنند همه حق‌شان را خورده‌اند و این فضای مجازی جایی است که باید یقه دیگران را گرفت.

 برخی هم می‌گویند این اظهار نظرهای عریان و بی‌قید و بند در شبکه‌ها، ناشی از نبود آزادی بیان در فضای عمومی و واقعی است که پای حرف‌های مگو را به شبکه‌ها باز کرده است. و البته در تحلیلی جامع‌تر، برخی از جامعه‌شناسان این پدیده را ناشی از اعتراضات اجتماعی نهفته از یک سو، و عقب ماندن فرهنگ و اخلاق در مقابل رشد سریع شهرنشینی و کاربرد تکنولوژی از سوی دیگر می‌دانند.

ریشه‌های بدزبانی

مطالعات تاریخی نشان می‌دهد فحش و الفاظ رکیک قرن‌هاست که در ارتباطات ملل مختلف به کار می‌رود. فحاشی، نیرومند و تاثیرگذار است چرا که پشت آن احساسات و هیجانات بسیار قوی وجود دارد. برخی از این الفاظ، نه فقط برای توهین و تحقیر بلکه برای تایید و تشویق دوستانه به کار می‌روند. از نظر بسیاری از کسانی که بد و بیراه می‌گویند این واژه‌ها نشان‌دهنده شدت احساس و هیجان است و الزاماً معنای فحش و دشنام ندارد.

در واقع تابوها هستند که قدرت ناسزا را تقویت می‌کنند، هرقدر محدودیت‌های اجتماعی برای بیان برخی حرف‌ها بیشتر باشد، رغبت مردم برای استفاده از آنها در شرایط خاص (مثلاً دعوا) بیشتر می‌شود. بدتر آنکه افراد با به زبان آوردن این واژه‌ها تصور می‌کنند چیز مهمی گفته‌اند، و با شجاعت تابوشکنی کرده‌اند!

دلایل دیگری هم وجود دارد که دلیل فحاشی و بدزبانی را تبیین می‌کند. برخی از این دلایل عبارتند از:

تخلیه روانی. در اغلب موارد، فحش دادن یک واکنش هیجانی است. بسیاری افراد وقتی خسته، عصبانی یا حتی شگفت‌زده هستند با فحاشی آرام می‌شوند. مطالعات روانشناختی نشان می‌دهد ناسزا گفتن می‌تواند سبب رهایی از آلام روحی و روانی یا دست‌کم تسکین این دردها شود. خیلی‌ها بعد از نوشتن یا به زبان آوردن الفاظ رکیک احساس آرامش و سبکی می‌کنند. جالب آنکه در بسیاری از موارد، مخاطب ناسزا، اصلاً آن را نمی‌شنود، یا نمی‌خواند یا حتی معنای آن را نمی‌فهمد. رانندگانی که در اتومبیل خود به دیگران بد و بیراه می‌گویند یا کامنت‌هایی که به زبان فارسی در صفحات کاربری چهره‌های عرب و انگلیسی‌زبان نوشته می‌شود از این دست‌اند.

 تحقیر کسی که منفور است. تجمع دلخوری، کینه، نفرت و ناراحتی از یک فرد یا رویداد سبب می‌شود افراد به ناسزاگویی متوسل شوند چرا که فکر می‌کنند تنها راه خلاصی از این بغض، توهین به فرد مقابل است. منشأ این دلخوری‌ها می‌تواند خود شخصی باشد که مورد دشنام واقع می‌شود، اما گاهی نفرت‌ها و کینه‌ها ناشی از سرخوردگی‌ها و فشارهای اجتماعی است.

 همرنگ جماعت شدن. ناسزاگویی در جمع دوستان یک کارکرد اجتماعی کلیدی دارد؛ به نظر می‌رسد به کار بردن الفاظ و جملات رکیک و شکستن تابوهای اجتماعی در جمع دوستان، آنها را با هم صمیمی‌تر می‌کند. در این جمع‌های دوستانه، فحش و ناسزا توهین محسوب نمی‌شود بلکه نشان‌دهنده تعلق و وابستگی به گروه است. اما فحاشی همیشه در بین دوستان و در شرایط آرام رخ نمی‌دهد. این روزها به ویژه در شبکه‌های اجتماعی بسیاری از کاربران تحت تاثیر جو روانی حاکم، درگیر ناسزاگویی می‌شوند و از اینکه مانند دیگران به یک شخص حمله می‌کنند لذت می‌برند. این پدیده همرنگ جماعت شدن برخلاف مورد قبل نشان‌دهنده صمیمیت و دوستی نیست بلکه، حاصل سرایت روانی جو شکل‌گرفته و تقویت احساس شجاعت و خشنودی فرد از پیوستن به یک حرکت جمعی است.

 الگوهای اجتماعی و رسانه‌ای نادرست. در تمام دنیا، استندآپ کمدین‌ها مکرر از الفاظ رکیک و زننده استفاده می‌کنند و به راحتی به مخاطبان نشان می‌دهند که ناسزا ابزار قدرتمندی برای خنداندن مردم است. در بسیاری از برنامه‌های کمدی و طنز، شوخی‌های کلامی به فحاشی نزدیک است و حتی گاهی برنامه را به یک طنز طلایی تبدیل می‌کند. طنزپردازان تلاش می‌کنند با استفاده از این الفاظ زننده یا ناخوشایند، سایر جملات خنثی را مزه‌دار کنند اما وقتی این چاشنی کمی تندتر از ذائقه جامعه است در روابط اجتماعی نیز به عرف و عادت تبدیل می‌شود و افراد بی‌آنکه بدانند با الگوگیری از این طنزهای بی‌ادبانه، به تکرار آن در زندگی فردی خود می‌پردازند.

در کنار این همه برای ناسزاگویی، علل و عوامل دیگری هم عنوان شده است. برخی معتقدند گاهی افراد صرفاً برای تحریک و برانگیختن واکنش در دیگران ناسزا می‌گویند. یا وقتی فردی دست‌کم یا نادیده گرفته می‌شود، به فحاشی تمایل پیدا می‌کند. روانشناسان حتی بر این باورند که ناسزاگویی جایگزین خوبی برای خشونت فیزیکی است، گرچه آن را تایید یا تشویق نمی‌کنند! گروهی نیز می‌گویند ممنوع کردن استفاده از واژگانی که از احساسات و هیجانات افراد سرچشمه می‌گیرد درست مانند ممنوع کردن احساسات است؛ کاری که غیرممکن به نظر می‌رسد.

باید به خاطر داشت دشنام دادن، بخشی از فرآیند رشد کلامی انسان است. ما از کودکی می‌آموزیم کدام واژه‌ها تابو هستند و کدام خیر؟ و چه واژه‌هایی را در چه فضایی نمی‌توان یا نباید به کار برد. اما به نظر می‌رسد فضای مجازی این بایدها و نبایدها را بر هم زده است. کاربران شبکه‌های اجتماعی تصور می‌کنند در این فضا آزادی بی‌پایانی دارند تا هرچه می‌خواهند را به زبان بیاورند. آیا فضای مجازی افراد را گستاخ‌تر کرده است؟

ناسزاگویی شبکه‌ای

چه در فیس‌بوک، چه توئیتر و چه اینستاگرام، افراد کامنت‌هایی برای هم ارسال می‌کنند و مطالبی می‌نویسند که در ارتباطات رو در رو هرگز به زبان نمی‌آورند. فرقی نمی‌کند که فرد قربانی چه خطایی مرتکب شده است؛ از همسرش جدا شده، سیاستمدار بدی است، بینی بزرگی دارد، فوتبال را بد داوری کرده یا حتی همسایه‌ای است که شارژ ساختمان را نمی‌پردازد، در هر صورت نمی‌تواند مطمئن باشد که از حمله هتاکان سایبری در امان خواهد ماند.

 مطالعه‌ای که در سال 2013 روی کاربران فیس‌بوک انجام شده نشان می‌دهد 88 درصد از اعضای این شبکه معتقدند افراد در فضای آنلاین بی‌ادب‌تر و گستاخ‌تر از ارتباطات رو در رو هستند و از هر چهار نفر سه نفر گزارش کرده‌اند که بارها شاهد توهین، دعوا یا فحاشی در حساب کاربری خود بوده‌اند. 75 درصد از پاسخگویان این مطالعه هم اعلام کرده‌اند که فحاشی و بی‌ادبی در شبکه‌های اجتماعی در سال‌های اخیر افزایش پیدا کرده است.

واقعیت اینجاست که رسانه‌های اجتماعی سبب شده‌اند افراد با برقرار کردن روابط گسترده‌تر، ارتباطات خود را تقویت کنند، آن‌گونه که تا پیش از این میسر نبوده است. اما متاسفانه در کنار این کارکرد مثبت، به صحنه منازعات و جدل و توهین و شایعه‌پراکنی نیز بدل شده‌اند. کمتر کسی در این فضای مجازی به این می‌اندیشد که کامنتی که می‌گذارد یا جمله‌ای که می‌نویسد چه تاثیری بر دیگران دارد. 

مطالعات نشان می‌دهد در اغلب موارد جوانان عاملان این جنگ‌های مجازی هستند، افراد زیر 30 سال چهار برابر بیش از دیگران احتمال دارد که درگیر مکالمات یا پیام‌های هیجانی، عصبی یا پرخاشگرانه شوند. آنچه در اکثر این مطالعات مغفول واقع می‌شود پاسخ به این سوال است که چرا افراد در فضای آنلاین ادب و نزاکت را کنار می‌گذارند و گستاخ‌تر از زندگی واقعی رفتار می‌کنند؟

روانشناسان بهترین مرجع برای پاسخگویی به این سوال هستند اما از منظر جامعه‌شناسی می‌توان گفت علت این پدیده تا حد زیادی به نبود هنجارهای اجتماعی یا کمرنگ شدن آن در فضای مجازی بازمی‌گردد. در دنیای واقعی، در شرایط و موقعیت‌های مختلف، رفتارهای مختلفی به عنوان هنجار پذیرفته شده‌اند. این بدان معناست که محیط و افرادی که در آن هستند نوع و شیوه ارتباطات ما را تعیین می‌کنند. 

هر دو این عوامل در فضای مجازی رنگ می‌بازند چرا که افراد تنها خود را در برابر صفحه کامپیوتر یا گوشی موبایل می‌بینند؛ نه محیط حس می‌شود و نه فرد یا افراد درون آن قابل رویت‌اند. به علاوه شبکه‌های اجتماعی یک تکنولوژی جدید به شمار می‌روند؛ تا همین یک دهه پیش کسی به چت کردن در شبکه‌های موبایلی یا کامنت گذاشتن پای پست دیگران عادت نداشت. مردم به یکدیگر نامه می‌نوشتند و تلفن می‌زدند یا همدیگر را ملاقات می‌کردند. تمام این عوامل، در کنار سهولت خود ابرازگری در فضای آنلاین سبب شده است کاربران شبکه‌های اجتماعی بی‌قاعده و قانون رفتار کنند.

 به عبارتی، هنجارهایی که به ما بگوید در فضای مجازی چگونه باید رفتار کنیم وجود ندارد. از سوی دیگر نمی‌توان انکار کرد آنچه در دنیای واقعی رخ می‌دهد در فضای مجازی هم نمود پیدا می‌کند و حتی با سرعت بیشتری گسترده می‌شود. در جامعه‌ای که عصبانیت و پرخاشگری به‌وضوح در مراودات روزمره افراد دیده می‌شود، نمی‌توان انتظار داشت فضای مجازی از این رفتارهای نابهنجار در امان بماند.

از منظر روانشناسی، ناشناس بودن در فضای مجازی نیروی قدرتمندی است که سبب می‌شود اشخاص احساس کنند نامرئی هستند. پنهان شدن پشت یک هویت قلابی یا نام جعلی به کاربران اجازه می‌دهد بی‌هراس از طرد یا تنبه اجتماعی، هر چه دل‌شان می‌خواهد بر زبان برانند. این‌گونه افراد بدون احساس ترس و مسوولیت، اتیکت‌های اجتماعی را نادیده می‌گیرند و حتی به این هنجارشکنی‌های گستاخانه افتخار می‌کنند.

 آنها تصور می‌کنند فضای سایبر به آنان آزادی نامحدودی اعطا کرده است. در دنیای واقعی برای توهین و پرخاشگری همواره بازدارنده‌هایی وجود دارد. در این دنیا اگر به کسی توهین کنیم در بهترین حالت باید منتظر برخورد جدی و حتی درگیری فیزیکی و نزاع با فرد مقابل باشیم. ضمن آنکه فشارها و کنترل اجتماعی از ابتدا احتمال بروز این‌گونه رفتارها را کاهش می‌دهد. در دنیای مجازی اما، کسی نمی‌تواند با فالوئر یا فرندی که دشنام می‌دهد دست به یقه شود!

سرایت روانی یا جوگیر شدن در فضای مجازی هم دلیل دیگری است که به این تابوشکنی‌ها دامن می‌زند. برخی هم می‌گویند اینترنت مانند الکل، هوشیاری کاربران خود را مختل می‌کند و آنها را وامی‌دارد تا به غریبه و آشنا چیزهایی بگویند که در یک دیدار حضوری جسارت گفتنش را ندارند.

در مورد نوجوانان و جوانان هم تکنولوژی ماهیت دست انداختن، تحقیر و توهین به همسالان را تغییر داده است. به جای نامه و‌ ای‌میل و دیوار نوشته، نوجوانان حالا برای همدیگر کامنت‌های استهزاآمیز می‌گذارند و به یکدیگر اهانت می‌کنند. بچه‌ها در فضای مجازی‌ای بزرگ می‌شوند که قوانین و اتیکت‌های آن نامشخص و سردرگم است و نظارتی هم بر هنجارشکنان وجود ندارد.

مساله مهم اینجاست که دنیا دستخوش تغییر شده است؛ بخش قابل توجهی از روابط مردم در فضای آنلاین شکل می‌گیرد اما رفتارهای آنان در این فضا با تکنولوژی همخوانی و تناسب ندارد. برخلاف باور عموم، این رفتارهای نابهنجار مختص افراد بی‌سواد یا طبقات فرودست اقتصادی - اجتماعی یا جنسیت خاصی نیست. حتی افراد تحصیل‌کرده یا طبقات بالای جامعه هم گاهی به این جریان‌ها می‌پیوندند و به دیگران هتاکی می‌کنند. بدتر آنکه مطالعات نشان داده است زنان نیز در برابر این سرایت روانی چندان خوددار نیستند. تا جایی که به زیبایی و اندام مربوط می‌شود، زنان رکورددار توهین و تحقیر همجنسان خود هستند.

«پیتر کو وایت» یکی از پژوهشگران دانشگاه سایمون فریزر می‌گوید این شبکه‌های اجتماعی نیستند که ما را گستاخ کرده‌اند بلکه تنها فضایی ایجاد کرده‌اند که در آن، مردم چهره واقعی خود را نشان می‌دهند. صرف نظر از رفتارهایی که هر شخص در زندگی واقعی خود دارد، رفتارهای آنلاین تنها نگرش‌هایی را منعکس می‌کند که در زندگی واقعی پنهان مانده‌اند. به بیان ساده‌تر گرچه بیشتر افراد نمی‌توانند در محافل عمومی گستاخ و بی‌ادب باشند اما، نگرش‌های منفی آنان از بین نمی‌رود و مانند آتش زیر خاکستر باقی می‌ماند.

 هر جا فرصت پیدا شود این آتش پنهان دوباره برافروخته خواهد شد. هرچه هست نمی‌توان تقصیر را به گردن تکنولوژی انداخت. تکنولوژی در صحنه اجتماع یک بازیگر کلیدی نیست چرا که نمی‌تواند به میل خود رفتار کند. شبکه‌های اجتماعی تنها فضای آزادی ایجاد کرده‌اند تا کاربران نگرش‌های پنهان جنسی، جنسیتی، قومی یا حتی مذهبی خود را افشا کنند و پشت هویت‌های مجازی پنهان بمانند. در این فضا، سرعت ارسال پیام به قدری بالاست که فرصت دو بار اندیشیدن را به کسی نمی‌دهد. 

شاید به همین دلیل است که باید به کاربران این شبکه‌ها بیاموزیم پیش از فشردن کلید ارسال یک بار دیگر بیندیشند شاید، از ارسال کلمه یا جمله‌ای که خلاف عرف و اخلاق است و پیامدهای روانی نامطلوبی بر مخاطب خود خواهد داشت، منصرف شوند. 

 

انتهای پیام /  راستین آنلاین
1609 کلیک ها  پنج شنبه, 27 خرداد 1395 12:34
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

بیشتر بخوانید راستین آنلاین

موارد مرتبط