اما گویی فرمان حمله پیش از موعد فرا رسیده است.حمله ای که حالا جنگ روانی یکی از حربه های آن است.
آنچه این روزها در فضای مجازی از طریق رسانه های رسمی منتسب به جریان منتقد و مخالف دولت و همچنین فضای غیر رسمی مشاهده می شود حاکی از آن است که این جریان با استفاده از تاکتیک هایی نظیر تاکتیک «تکرار » ، «دروغ»،«ایجاد تفرقه و تضاد» و «شایعه» به دنبال فراهم سازی شرایط برای برهم زدن بازی در اسفندماه پیش رو هستند.
دروغ هرچه بزرگتر ،باور کردنش راحتر!
«ژوزف گوبلز» وزير تبليغات دولت نازى آدولف هيتلر بود. او در تبليغات به اصل يا تكنيك «دروغ بزرگ» معتقد بود. براساس اين اصل بايست يك دروغ را ابتدا بزرگ کرد و سپس آن را آنقدر تكرار كرد كه به بخشى از حقيقت بدل شود.
تکنیکی را که با اندکی تامل می شود رد پای آن را در فضای روانی کشور و استان فارس به راحتی یافت.
تضعیف رقیب تکنیکی تلقینی
از جمله اموری که در فرایند جنگ روانی مورد توجه قرار میگیرد، تضعیف رقیب بهویژه به لحاظ روانی است. رقیب باید با شکستخوردن انس بگیرد. آنچه در این زمینه میتواند مؤثر باشد، ایجاد یا تلقین تضادهای مختلف در جبهه مقابل است. رسانه میتواند با ایجاد یا تلقین درگیری میان زیر مجموعه های مختلف رقیب نظیرگروه های اقلیتی، قومیتی، نخبگان و حاکمیت، وحدت را بین نیروهای رقیب متزلزل سازد.
استفاده از این تاکتیک بسیار ساده است.کافی است خط مقدم ایجاد کننده جنگ روانی اقدام به پخش شایعات وسیعی در مورد رقیب و وابستگان به او کند.
این تاکتیک باعث می شود تا شکافی عظیم بین دولت حاکم،نمایندگان کنونی مجلس ومدیران ایجاد شود و زمینه مساعدی را برای شکست این گروه درانتخابات پیش رو فراهم سازد.
مصادیق اجرای این تاکتیک نیز به راحتی در فضای عمومی استان قابل رویت است.
مه آلود کردن فضا
یکی دیگر از تاکتیک هایی که این روزها مخالفین دولت در استان فارس آن را دردستورکار خود قرار داده اند،مه آلود کردن فضا با استفاده از شیوه انتشار شایعه است.
شایعه جایی مطرح میشود که زمینه دسترسی به اخبار موثق امکانپذیر نباشد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تأثیر در روحیه آنان ایجاد میشود.
مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آنها حساسیت بالایی دارد. انتشار خبر «تحصن مردم در شهرکازرون» ویا «سقوط بی سرو صدای هواپیما در فرودگاه شیراز»ازمصادیق استفاده از این تاکتیک است.
هرچندترویج دهندگان این گونه اخبارگاهی به نوعی با خواست مخالفین نظام نیزهمراه می شوند.
به عنوان مثال درجریان انتشار خبرکذب تجمع و تحصن مردم کازرون مشخص بود عده ای به دنبال برهم زدن نظم عمومی و آرامش حاکم بر جامعه بودند.
گرچه استاندارو معاون سیاسی امنیتی اش در فاصله کمی پس از انتشار این خبرآن را تکذیب کردند،اما سئوالی که مطرح می شود این است که ارتقاء یک بخش که ناشی از عدالت سرزمینی و تجربیات موفق تقسیمات کشوری پس از انقلاب است،چگونه می تواند به حربه ای برای برهم زدن نظم اجتماعی تبدیل شود؟
بزرگنمایی نقاظ ضعف مدیران
بر هیچکس پوشیده نیست که هر انسانی دارای نقاط ضعف و قوت خاص خودش است.مدیران نیز از این قاعده مستثنی نیستند.اما به نظر می رسد برنامه ریزی در جناح مقابل حاکم به گونه ای انجام شده که با ترورشخصیتی مدیران دولت روحانی،رسیدن به هدفی که از آن به عنوان بستن بیش از پیش دستان رئیس جمهور از ابتدای سال 1399 تعبیر می شود،آسان تر از هرزمانی باشد.
«ترورشخصیتی» نوعی تکنیک جنگ روانی است که بر اساس آن سعی میشود،از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی شخصیتهای مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زیر ذرهبین کشیده و با بزرگنمایی نقاط ضعف، آنان را ترور شخصیت کنند.
هدف، ترور شخصیتهای سیاسی و مهم از طریق بهتصویرکشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث میشوند مدیران ذینفوذ نزد مخاطبان، دچار بیمنزلتی و تخریب چهره شوند.
یافتن رد پای این تاکتیک نیز در فعالیت رسانه ای جریان اصولگرا و نئواصولگرا آسان تر از هر زمانی است.
البته اهداف این تاکتیک با زیرکی خاص و با تلفیق درتاکتیک القای بی طرفی میسر می شود.
درتاکتیک «القای بی طرفی» رسانههای خبری برای القای بیطرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان، از تاکتیک تظاهر به بیطرفی استفاده میکنند. در این تاکتیک، سخنان و دیدگاههای مخالفان به اشکال مختلف نظیر گزارش، مصاحبه و خبر منعکس میشود. رسانه بهدلیل اتخاذ یک موضع بیطرف، اعتبار بیشتری در میان مخاطبان خود کسب میکند.
همچنین رسانه با حفظ پوشش بیطرفی، میتواند پیامهای خود را به آسانی به مخاطب القا کند و اهداف مورد نظر خود را تأمین سازد. در این اصل، ضمن اظهار بیطرفی و حفظ احترام مخالفان، اقدام به پخش سخنان و نظرات مخالفان میکنند و بهدنبال آن، مطالب خود را القا میکنند. در واقع با پوشش خبری به شکل بیطرفانه و بهطور مودبانه، سعی میشود حمایتهای لازم یا تخریبهایی در راستای اهداف مورد نظر اعمال شود.
شکل تکامل یافته این تاکتیک در پخش برخی از برنامه های تلوزیون به خوبی قابل مشاهده است.
حالا و درچنین شرایطی عنایت الله رحیمی استاندار فارس است.
استانداری که بسیاری اعتقاد دارند دربدترین و سخت ترین شرایط ممکن حیات یک دولت در استانی به پیچیدگی ،پهناوری و ویژگی های خاص نظیر فارس زمام امور را به دست گرفته است.
شاید «دکتر»رحیمی همان روزی که حکمش را از حسن روحانی دریافت می کرد بهتر از هرکسی می دانست که چه روزهای پر دردسری در انتظارش است.
روزهایی که حالا هرچه به انتخابات مجلس نزدیک تر می شود،ایجاد بحران هایی نظیر انتشار شایعه،تخریب مدیران،ایجاد تفرقه و... برای او وتیمش رنگ جدی تری به خود می گیرد.
به هرحال رحیمی با شناخت کامل نسبت به وجود چنین فضایی مسئولیت استانداری فارس را پذیرفته است ،اما او باید بداند که برای مدیریت کردن چنین فضایی احتیاج به ژنرال هایی با اهداف مشترک با خودش نیاز دارد.نه سربازان صفری که از هم اکنون اخباری مبنی بر برگزاری جلسات محفلی شان با شکست خوردگان سیاسی در انتخابات چند سال اخیر ،آن هم با وعده ارتقاء پست و جایگاه اداری شان به گوش می رسد.
از این روست که برخی اعتقاد دارند «دکتر» باید برای پشت سرگذاشتن گردنه های پر پیچ و خم پیش رویش ضمن مرخص کردن آن سرباز صفرها، «ژنرال هایش» را به خط کند!