چاپ کردن این صفحه

براى زنى تنها كه در آستانه فصلى سرد جان داد؟!

زمستان دو سال پيش بود خبر جنجالى گورخواب ها توسط روزنامه شهروند در فضاى مجازى و حقيقى ماجراهايى بپا كرد كه پاسخ آن همين مَثَل مشهور شد كه؛ كى بود؟ كى بود؟ من نبودم؟!

امّا هفته پيش در سكوت سردِ شب دى ماه زمستانىِ شيراز يعنى در بافت كهن اين شهر فرهنگى ( بازارچه فيل ) در منطقه دروازه سعدى زن ٤٥ ساله ى كارتن خواب مشهوربه" گل بس" از فرط سرماى شبانه دى ماه جان سپرده است.

در مرحله نخست من مدعى روزنامه نگارى در اين شهر بايد خود را سرزنش كنم كه در جستجوى سوژه هاى گمشده در حوالى ام انسانى از فرط سرما و گرسنگى جان مى دهد؟!

حالا من و ديگر ژورناليست ها هم همواره از شهر عشق و شعر و غزل بنويسيم تا گردشگران بيشترى براى رونق اقتصادى وارد استان و شيراز شوند؛ اصلأ چرا به راه دورى برويم كمتر از شعاع دو كيلومترى محل اتفاق ياد شده " حافظيه " ، " سعديه" و " نارنجستان قوام" وجود دارد، امّا كاش به اين نتيجه برسيم كه هر ايرانى براى ما عصاره و هويت فرهنگ است و همه رونق فرهنگ و اقتصاد ما در انسانيت خلاصه مى شود.

بايد تأسف خورد كه در حوالى بقعه ى همان شاعرى كه به شعر انسان دوستى اش در مجامع و جوامع بين المللى مباهات مى كنيم، يك نفر در سرماى طاقت فرسا جان سپرده است.امّا براستى من خبرنگار و مديران ساماندهى اين افراد در كجاى كار گير كرده ايم؟!

ثانيه به ثانيه ترافيك ، نرخ ارز و بليط هواپيماى كشورهاى جهان، آمدن ابر به آسمان و صدها اطلاعات ديگر به بركت معجزه گر همراه اول بر صفحه مجازى مان قرار دارد؛ دريغا كه بى خانمانى و كارتن خوابى يك زن تنها در شب سرد زمستانى را نمى توانيم رصد كنيم.

كاش كوچه هاى بافت محروم كلانشهرها هم مثل كوچه هاى منتهى به مجتمع هاى مدرن تجارى، با مراجعه طيف برخوردار جامعه بود، شايد از سرِ دلسوزى عابران كه شوق و شور خريد دارند " گل بس" و "گل بس ها" فداى سوز سرماى زمستان نمى شدند!

كاش براى اين كوچه پس كوچه ها هم اعتبارى معين مى گرديد كه مثل چهارراه ها و بزرگراه ها كه تخلف رانندگان براى دريافت جريمه  ثبت مى شود، اينگونه آسيب ها و ديگر مشكلات اين محلات نيز مورد توجه قرار مى گرفت. اى كاش از اختلاس و سفره ى بى حد و مرز برخى از خدا بى خبران سنگدل جلوگيرى شود، آنگاه شايد گرمخانه اى هم براى سرپناه بى خانمان هاى كارتن خواب و گور خواب ميسّر گردد!

و صدها اى كاش ديگر كه البته اين هذيان هاى دل ديگر براى " گل بس" و جان سپرده گان كارتن خواب در زمستان هاى سرد جان نمى شود.

و اما يك نكته اى در بغض قلم گير كرده است كه با اشك جوهر جارى سازد كه اى كاش براى ما جان انسان چه كارتن خواب و يا گور خواب و حتى معتاد خيابانى پرخطر بيش از اين اهميت داشته باشد!

چگونه بايد اين باور را به وجدان خود بگنجانيم كه ما در كنار شومينه ى  گرم و چاى و محفل شبانه نشسته ايم، امّا در همين حوالى زنى بى يار و همراه از فرط سرما جان داده است و ما آرام بدون توجه به درد و اندوه او خوابيده ايم؛ و دراينجاست كه بايد براى اين زن تنها و ديگر تنهايان بى خانمان بقول فروغ : "ايمان بياوريم در آغاز فصل سرد."

3382 کلیک ها  شنبه, 15 دی 1397 18:19
این مورد را ارزیابی کنید
(8 رای‌ها)

1 نظر