در هم ریختگی متن و حاشیه/نگاهی به پیروزی دونالد ترامپ در آمریکا

 از این به بعد تحلیلهای متنوعی در مورد این رفتار خلاف انتظار آمریکائیها صورت خواهد گرفت. کتابها و مقالات متعددی به چاپ خواهند رسید تا مشخص شود که چرا برخلاف باور عمومی فردی که از شانس کمتری برخوردار بود ابتدا توانست در میان مخالفتها و تنشهای بی سابقه نامزد حزب خود (حزب جمهوری خواه) شود، و با وجود آنکه در طول دوران تبلیغات انتخابات همه عوامل برای شکست دادن او دست به دست هم داده بودند، به طوریکه برخی از هم حزبیهایش نیز او را طرد کردند، نهایتا برنده انتخابات شود؟ چرا موسسات معتبر افکارسنجی آمریکایی و غیر آمریکایی تقریبا در همه نظرسنجیها پیروزی رقیب او یعنی هیلاری کلینتون را پیش بینی می کردند، به طوری که برخی از نشریات با اتکاء به همین نظرسنجیها پیروزی هیلاری کلینتون را قبل از اعلام نتایج اعلام و از اعتبار خود هزینه کردند؟ سیاستمداران و رهبرانی که با اطمینان از شکست ترامپ، عبارات نامناسبی را علیه او به کار می بردند تا هم از برچسبهای نامناسب او تبری جویند و هم سهمی در پیروزی کلینتون داشته باشند و در آینده بتوانند از آن بهره برداری کنند، چگونه تغییر جهت خواهند داد؟ و ده ها سوال و چرای دیگر.
این انتخابات نکات آموختنی زیادی دارد. اما از بین آنها ذکر چند نکته خالی از لطف نیست. اولین نکته ای که توجه به آن می تواند به فهم تحولات آینده ایالات متحده و سایر نقاط جهان کمک کند، به هم خوردن منطق متن- حاشیه است.

  از زمانیکه متفکران پست مدرن با طرح سوالهای بنیادین به نقد مدرنیته پرداختند و ساختارهای اجتماعی دنیای مدرن را با چالش مواجه ساختند، به طوری که توجه به هویتهای حاشیه ای و اصطلاحا اغیار پررنگ شد، همواره بسیج حاشیه علیه متن راهبرد اصلی منتقدین وضع موجود در جوامع مختلف بوده است. زنان، رنگین پوستان، طرد شدگان اجتماعی و به طور کلی آسیب دیدگان نظام سیاسی و اجتماعی به عنوان حاشیه وضع موجود و متن اصلی جامعه نقطه اتکاء و توجه منتقدین بودند و در مقابل طرفداران وضع موجود بر روی متن اصلی، یعنی کسانیکه در حفظ آن وضع ذینفع بودند، سرمایه گذاری می کردند.

به عنوان مثال در سال 2000 جرج  بوش با اتکاءبه آراء سفید پوستان، سرمایه داران و ... به عنوان متن اصلی، و اتخاذ گفتمانی متناسب با  حفظ وضع موجود توانست رئیس جمهور شود و در سال 2008 باراک اوباما که منتقد وضع موجود بود، توانست با بسیج سیاه پوستان، مسلمانان، زنان و مهاجران رئیس جمهور آمریکا شود.

 هر چند انتخاب اوبامای سیاهپوست با اصلیتی غیر آمریکایی شوک آور و هیجان برانگیز بود اما بر مبنای منطق حاشیه علیه متن و مبانی پست مدرنیسم قابل فهم و پذیرش بود.
در انتخابات امسال هیلاری کلینتون نماینده و مدافع وضع موجود بود و ترامپ منتقد آن. بر اساس منطق متن- حاشیه طبیعی این بود که ترامپ بر روی حاشیه ها سرمایه گذاری کند و کلینتون پایگاه رای خود را متن جامعه یعنی سفیدپوستان و آمریکائیها قرار دهد. اما داستان کاملا برعکس شد.

 ترامپ به صراحت مهاجران، رنگین پوستان و زنان را تحقیر و تهدید می کرد. کلینتون اما بر روی همین گروهها و رای ایشان سرمایه گذاری کرده بود.

 نتایج آراء نیز نشان می دهد که اکثریت زنان (54 درصد در مقابل 42 درصد)، اکثریت سیاهپوستان (88 درصد در مقابل 8 درصد) و اکثریت لاتین تبارها (45 درصد در مقابل 29 درصد) به کلینتون و اکثریت مردان (53 درصد در مقابل 41 درصد) و اکثریت سفیدپوستان 58 درصد در مقابل 37 درصد) به ترامپ رای داده اند.

 این نتایج نشان می دهند که هر دو نامزد توانسته اند پایگاه اصلی رای خود را به خوبی بسیج کنند. اما نکته مهم این است که دونالد ترامپ به عنوان منتقد وضع موجود موفق شد با اتخاذ گفتمانی رادیکال و ساختارشکن متن اصلی جامعه آمریکایی را با خود همراه کند.

افراد و گروههایی که معمولا طرفدار و حامل گفتمانهای محافظه کار و به دنبال حفظ و تثبیت وضع موجوداند. برعکس، کلینتون موفق شده تا با انتخاب گفتمانی محافظه کارانه به جذب گروههای حاشیه ای جامعه بپردازد که اینان اغلب طرفدار و حامل گفتمانهای ساختارشکن اند. این موضوع نشانه ای روشن از بحران اجتماعی آمریکاست که یک روز خود را در قالب جنبش وال استریت نشان می دهد و روزی دیگر در انتخاباتی تعجب برانگیز. مطلبی که دکتر روحانی ریاست محترم جمهور  نیز در اولین واکنش به این انتخابات بر آن انگشت گذاشت.
نکته دیگر اینکه در جهانی که تحت سیطره رسانه هاست، آنچه می تواند حصار این فضا را بشکند و پیام واقعی افراد را به مخاطب برساند، صراحت و شفافیت و وضوح است.

دونالد ترامپ بر خلاف جریانهای اصلی رسانه ای که مشغول تخریب او و جهت دهی به افکار عمومی بودند، توانست با استفاده از ادبیاتی شفاف و صریح افکار عمومی را نسبت به خود حساس کرده و ظرفیت رسانه ای جدیدی برای خودش ایجاد کند. در واقع این صراحت و شفافیت ترامپ را به رسانه ای تاثیرگذاز تبدیل کرده بود که یک تنه در مقابل موج تخریبها مقاومت کند. اتفاقا رسانه ها و افراد مخالف نیز ناخواسته و با برجسته کردن مسائل اخلاقی و شخصی او (که خود ترامپ هم هوشمندانه به آن دامن می زد)، بر این عریانی و شفافیت افزودند و هر چه بیشتر شخصیت او را به واقعیات جامعه نزدیک و نزدیکتر کردند. نکته ای که مقام معظم رهبری چند روز قبل به آن اشاره و تلویحا پیروزی دونالد ترامپ را پیش بینی کردند.

عباد اله همتی دشتکی- دکترای جامعه شناسی سیاسی

انتهای پیام /  عباداله همتی دشتکی
1010 کلیک ها  شنبه, 22 آبان 1395 21:49
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

نظر دادن

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «راستین آنلاین» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بالا