چاپ کردن این صفحه

یکی علیه همه/سوگنوشتی بر پایان یک‌ ستاره

این اواخر‌ وقتی مشغول سریال "پیکی بلایندرز" بودم چیزی در ذهنم خلجان‌‌ می کرد و آدرس کسی و جایی را می‌جست که نمی یافت. شباهتها و دلالتهایی که راه به فردی و دورانی می برد و تو نشانی را هربار گم‌ می‌کردی...!


امروز که این خبر مثل صاعقه کمر جهان فوتبال را شکست،بالاخره نشانی را پیدا کردم؛ دلالت ها درست بود؛ آدرس دقیق بود؛ این همانی ها به جا بودند؛ شلبی و مارادونا هر دو از یک جنس و طایفه؛ هردو کولی و شورشی؛ هردو ایستاده در برابر جمع و یاغی بر نظم مستقر‌؛ شالوده شکن و بنیان برانداز. جسور و بی باک تا کجا؟! تاقعر خودویرانگری های دردناکی که جامعه و جهانی را از مرگ تدریجی رویایی شیرین، به حسرت و افسوس می‌نشاند.
نمی دانم بعدها نسل ما را شوربخت می خوانند یا بختیار؟! در دورانی زیسته ایم، پیشاروی و همجوار غولها و اسطوره های حماسه سازی که تا جهان به گردش است،‌ نام و اثرشان برجاست.
 اسطوره هایی که مرگشان، تولد دوباره است و این روزها برای کوچ از جهانِی دیوانه و کرونا زده، متعفن و شهرآشوب، از یکدیگر سبقت می‌گیرند و اصرار عجیبی دارند تا به سده تازه شمسی و دهه سومِ سده ی اول هزاره ی سوم‌ِ میلادی پا نگذارند....!!
مارادونا هم‌ مانند همه نامهای زیبایی که این روزها از دست می دهیم برگ های زیبای دفتر خاطرات نسل ما را تشکیل می داد.
شورشی معجزه گری که در مستطیل سبز، یک‌تنه تاریخ می ساخت، این بار با مرگ خودجهانی را غافلگیر کرد. به گمانم او بازهم نبرد یک‌ نفره خود راعلیه جمع و جهان به راه انداخته، همه ما را به مصاف طلبید و دریبل کرد و گل خود را هم زد....
بله، گل طلایی او، پایان زیبایی بود که بار دیگر او را تیتر اول همه رسانه های جهان کرد.  او عادت به تیتر یک‌ بودن داشت وبازهم تیتر یک شد؛ با عکس بزرگ‌صفحه اول روزنامه های فردا و هزاران هزار قلمی که شروع کرده اند تا برای او مرثیه ها بنویسند....
قهرمان، بازهم روی دوش هوادارانش دور افتخار می زند و مگر‌ رویاسازی چون او، در اغاز دهه هفتم زندگی، پایانی جز این‌ می خواست؟!

IMG 20201126 WA0020

467 کلیک ها  پنج شنبه, 06 آذر 1399 09:49
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)