بیثباتیهای اقتصادی هم که مهمان ناخوانده و همیشگی ما هستند. شیب تورم گاهی با شتاب نجومی میشود گهگاه با آرامش مسیر صعودی را طی میکند. این روزها بیشتر از آن که جسم ما در معرض اخبار بد و ناامیدی فرتوت و ناتوان گردد، نشانههای نگرانکنندهای از شعلههای خشم و درد و رنج در روح و روان ما مشهود است. گروهی در خیابان و اتوبوس و خلوت سر به نسیان خود میگذارند و شماری دیگر همه عقدههای فروخورده را بر سر یکدیگر آوار میکنند. شمار پروندههای قضایی، نزاعهای خیابانی وسرکشی خوشههای خشم افزایش یافته و بسیاری از ما به دنبال جرقهای برای عصیان هستیم. شاید با بهبود وضعیت اقتصادی شاهد ریشهکنی فقر در جامعه باشیم؛ اما شیوع بیمارهای روانی، افسردگی، بدبینی و آسیبهایاز این دست با تک رقمی شدن نرخ تورم و مهار نقدینگی متوقف نخواهند شد.
به راستی راهکار عبور از بحران چیست؟ از آوردگاههای سیاسی نشانههای مصلحت اندیشی و تدبیر و شجاعت تا حدودی مشهود است و شاید در آیندههای نزدیک از هجمه خبرهای بد کاسته شده و آرامش نسبی حکمفرما شود. اما تا رسیدن به دوران ثبات و بهروزی نباید منفعل ماند و مردم را به حال خود رها کرد. آوردگاههایی وجود دارد که با توسل به آنها میتوان اندکی از حجم انرژیهای منفی جامعه را کاست و به این مردم شریف ادای دین کرد. مردمی که هر روز سفرههایشان کوچک و کوچکتر میشود و تازیانههای فساد را بر روح و جان نحیفشان حس میکنند. مردمی که دلخوشیهای آنان رو به زوال است و هر روز خود را تنهاتر از گذشته حس میکنند.
یکی از مدیومهای مؤثری که نقش بسزایی در تلطیف جو جامعه دارد، رسانه ملی است. این روزها جام جم وطنی خود را از پخش برنامههای طنز و شوخیهای نود شبی بینیاز میبیند و در کنداکتور صدا و سیما نشانهای از تزریق شور و نشاط در جامعه نیست. شاید مدیران رسانه ملی از یاد برده باشند که مردم در روزهای سخت نیاز مضاعفی به تعمیم شادی دارند و بهبود حال عمومی جامعه در زمره وظایف بنیادین آنها به حساب میآید. این در حالی است که رادیو و تلویزیون ما حتی در اعیاد ملی و مذهبی نیز برنامههای شاد و جذابی برای مخاطب رنجورش ندارد و ناخواسته آبی به آسیاب شبکههای معاند میریزد تا با اپیزودهای خوش رنگ و لعاب و محتوای آلوده تماشاگرانش را بربایند.
البته دستگاه فرهنگی دولتمردان هم کارنامه بهتری در این زمینه ندارد. به یاد داشته باشیم اهالی گرانمایه فرهنگ و هنرمیتوانند حال عمومی جامعه را بهتر کنند و این در حالی است که هزینه کنسرتهای موسیقی و نمایشهایتئاتر و حتی بهای بلیط سینماهایی که هنوز مخروبه نشدهاند، برای هرم فوقانی و شاید متوسط اقتصاد ایران تا حدودی تعریف شده و اقشار کم درآمد گاه همه عمر در حسرت حضور در یک رویداد فرهنگی میمانند. در این برهه باید از دولت خواست تا علیرغم همه کمبود همه هجمهها و همه کسری بودجههاش در این زمینه مجاهدت و خرق عادت پیشه کرده و هنر را به بطن جامعه تزریق نماید. میتوان با ارایه بستههای حمایتی، معافیتهای مالیاتی، سوبسیدهای فرهنگی و راهکارهایی از این دست مبانی روح نواز فرهنگی را برای تمامی اقشار جامعه جهانشمول کرد و کنسرتهایموسیقی را از انحصار متمولان در آورد. چرا که فرودستان هرم اقتصادی ایران نیاز بیشتری به تزریق شادی و نشاط دارند تا بویسیله آن روح و روان آسیب دیده خود را اندکی ترمیم کنند.
شاید ما در حوزه تصمیمات شهری هم گاهی به بیراهه رفته باشیم. میلیاردها دلار هزینه عملیاتهای عمرانی در زیرساختهای کلانشهرها میشود و این در حالی است که با رقمهایناچیزی میتوانیم پیاده روها، میادین، دیوارها و چشم اندازهای شهری را با نگاهی عمیق، کارشناسانه و انسانمحورانه زیبا کنیم. ما در حالی تقاطعهای چندسطحی میسازیم و آنها را با افتخار افتتاح میکنیم که از نورپردازی شبانه و حتی تأمین روشنایی آنها غافل ماندهایم. شاید خود را به فراموشی زده باشیم که رنگها و طرحها ارتباط مستقیمی با روح و روان مردم برقرار میکنند و جامعه امروز ایران نیاز مبرمی به نشاط و سرزندگی دارد. حتی شمار انگشت شماری در برابر تبلیغات هدفمند شهری که زمینههای دوست داشتن را مظلومانه نجوا میکردند مستبدانه و متحجرانه جبهه گرفتند و آن را پوپولیستی و شعاری ارزیابی کردند. غافل از آن که میتوان با راهکارهای ظریف و هوشمندانه تأثیر شگفت انگیزی در ضمیر آگاه و ناخودآگاه جامعه رقم زد و برای تحسین شدن از سوی مردم نیازی به تعمیم بتن و میلگرد در بستر آزرده شهر نیست.
مدتهای زیادی است که آوردگاههای ورزشی هم حال ما را خوب نمیکند. طرفداران تیم ملی فوتبال و سرخابیها به اندازه جمعیت ایران هستند و این در حالی است که بحرانهای مدیریتی شرایط آنها را هر روز پیچیدهتر از گذشته میکند. شاید مدیران عرصه ورزش از یاد برده باشند که مردم این سرزمین آوردگاه چندانی برای تخلیه انرژیهای منفی ندارند و باید از همین فرصتهای اندک بیشترین بهرهبرداری ممکن را انجام داد. امروز برای صعود به جامجهانی راه سنگلاخی پیش رو داریم و استقلال و پرسپولیس با هوادارن چند ده میلیونی در کمال آزرده خاطری بسر میبرند و این به معنای نارضایتی 80میلیون ایرانی از عملکرد شبهه برانگیز مدیران فدراسیون و هیئت مدیره پرحاشیه سرخابیهاست.
برای خارج شدن از محاصره همه اخبار بد و دلهرهها و هراسها باید نگاهها را تغییر داد. خدمترسانی به مردم و ترمیم روح آزرده آنها باید در رأس امور قرار گیرد و با اتخاذ رویکردهای متنوع ذائقه تلخ جامعه را اندکی تغییر داد. با تغییر نگرشها می توان شاخصههای شادی را در پرتو مفاهیم ارزشمند فرهنگی، هنری، اجتماعی و ورزشی به میان مردم آورد و با نوشداروی نشاط، خوشههای خشم را مهار کرد.
خسارتهای میلیاردی آبانماه، افزایش پروندههای حوزههای قضایی، ازدیاد نزاعهای خیابانی، بیحوصلگی مردم، طلاق و آسیبهای کلانی از این دست ثمره منفعل ماندن نگرشها در زمینه بسط شادی و امید در میان مردم است. مردمی که هرگاه پای دشمنان خارجی و تروریستها به میان میآید یک رنگ و یک دل فریاد اتحاد سر میدهند. اینک ما در محاصره اخبار بد و دلهره و هراس گرفتار آمدهایم.