یادداشتی برای آخرین و اولین روز سال/نوازش امید

 در کشاکش ایام بی‌آنکه فرصت درنگی یافته باشد روزها و ماه‌ها را سپری کرد وقتی به‌روزهای پایانی سال رسید از خودش پرسید تو کیستی و چه می‌خواهی؟!

با خودش گفت انگار تبدیل به دونده‌ای شده‌ام برای زنده ماندن! ناگاه به خود نهیب زد که این چه واگویه سرزنش گرانه ای است که بر ذهن و زبانم می‌رود؟! اندکی بعد تکانی به خود داد و مرارت‌های زمانه پر نشیب و فراز را به باد سپرد و چشم به دریا دوخت. باز ندایی برخاست: حالا تو کیستی و چه می‌خواهی؟! با مکثی کوتاه به‌آرامی گفت: برخاسته از خاکستر شکست و اندوه! خواستار صلح زمین و خواهنده سعادت باشندگان! این‌گونه بود که امیدها در عبور زمان زنده ماند و تاریخ ناگفته‌های آینده را به او سپرد. با این توشه بود که آدمی این‌گونه به روایت خویش نشست: انسان آرزوها را ابتدا در خیال خود مجسم می‌کند و بعد آرام‌آرام از سیر خیال‌انگیز به معرکه واقعیت می‌رود.

 تلاقی خیال و واقعیت گاه حسرت‌آفرین و غم‌انگیز است و گاه شادی‌آور تا حد رقص رؤیا. این‌گونه بود که در هر پایانی گرد خستگی‌ها را از جسم و جان تکاند و امیدها را نوازش کرد و نگاهش را به افق‌های روشن فردا دوخت ...

انتهای پیام /  عبدالکاظم دریساوی
1081 کلیک ها  چهارشنبه, 01 فروردين 1397 22:49
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «راستین آنلاین» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بالا