آثار هنری چگونه ارزشگذاری می‌شوند؟

فروخته شد با قیمت...


هر‌ سال میلیاردها دلار در جهان برای خرید آثار هنری پرداخت می‌شود. برخی از آثار با قیمت‌های چند ده میلیون‌دلاری میان کلکسیون‌دارها و مالکان خصوصی مبادله می‌شوند. به راستی چه معیاری برای پرداخت این مقدار پول برای یک اثر هنری وجود دارد؟

در تعیین قیمت یک کالا در بازار معمولاً عوامل مختلفی دخیل است. میزان تقاضا، کیفیت محصول ارائه‌شده، هزینه‌ای که برای تولید آن صرف شده و... همگی روی قیمت نهایی یک کالا در بازار تاثیرگذارند. اما یک اثر هنری را چگونه می‌توان ارزش‌گذاری کرد؟ آیا روی احساسات یک هنرمند می‌توان قیمت گذاشت؟ برای تعیین کیفیت یک اثر هنری چه عواملی را باید ملاک قرار داد؟ یک مخاطب تا چه حد برای ارضای علاقه خود به هنر و به منظور برآورده کردن نیاز خود به زیبایی حاضر است پول پرداخت کند؟

دلیلی که بسیاری از مردم از شنیدن اینکه یک اثر هنری با قیمت بسیار بالایی به فروش رفته است خشمگین یا شگفت‌زده می‌شوند این است که معتقدند هنر در خدمت هیچ ضرورتی نیست. از نظر آنها هنر نه ایجاد فایده می‌کند و نه به نظر می‌رسد با هیچ فعالیت حیاتی‌ در ارتباط باشد. شما نمی‌توانید در هنر زندگی‌کنید، آن را برانید، بخورید، بیاشامید یا بپوشید. حتی افلاطون نیز برای در نظر گرفتن ارزش برای هنر تردید داشت چرا که آن را تقلیدی از واقعیت می‌دانست. به عنوان مثال، اگر شما به اکثر مردم 25 میلیون دلار بدهید و از آنها بخواهید تا بین خرید یک خانه شش‌خوابه با چشم‌اندازی زیبا به کوهستان‌های اسپن در کلرادو یا تابلوی نقاشی دو مثلث سرخ‌رنگ مبهم از مارک روتکو یکی را انتخاب کنند، قطع به یقین اکثریت مردم خانه را برمی‌گزینند.

 ما از ضرورت پرداخت برای اندازه یا موقعیت املاک آگاه هستیم اما اغلب هیچ معیاری برای قضاوت در خصوص یک اثر هنری نداریم. ما برای چیزهایی پول پرداخت می‌کنیم که بشود آنها را راند، مصرف کرد و پوشید و معتقدیم توانایی تجربی در قضاوت کیفیت و ارزش تجاری آنها را داریم. اهمیتی ندارد که این اجناس چقدر لوکس باشند،‌ چنین چیزهایی نیازهای اولیه بشر را برای غذا، پوشاک، حمل و نقل و سرپناه برآورده می‌کنند.

ارزش هنر، همانند اجناس و خدمات به‌طور کلی از ارتباط میان عرضه و تقاضا در بازار نشات می‌گیرد. در اینجا ما می‌توانیم به این تعریف هنر استناد کنیم که اسکیتوفسکی در سال 1976 آن را مصرف «خلاق» در برابر مصرف «دفاعی» خواند. هنر یک مصرف خلاق است، تقاضای آن هم‌راستا با درآمد افزایش می‌یابد،‌ زمانی بیشتر می‌شود که درآمد از هزینه‌های مورد نیاز برای ضروریات زندگی فراتر رود. تراسبی (1994) دریافت زمانی که درآمد افزایش می‌یابد ترجیحات مصرفی تنظیم می‌شود و تقاضا برای هنر نیز به نسبت مصرف دفاعی تغییر می‌کند. هاتر (1996) معتقد بود هنر دارای ارزشی ذاتی و غیرمعامله است.

 این ارزش ذاتی به ایجاد تقاضا برای هنر کمک می‌کند و در ارتباط با تقاضای هنر با تئوری قیمتی مدرن خواهد بود. ارزش غیرمعاملاتی هنر، به تعیین ارجحیت برای ارزش‌گذاری هنر کمک می‌کند همان‌طور که در معاملات نیز این امر وجود دارد. همچنین باید توجه داشت که دیدگاهی نیز در این خصوص وجود دارد که می‌گوید مصرف هنر این نیست که تغییر تقاضا با درآمد یک محدودیت است بلکه تغییر تقاضا با زمان و دانش به عنوان یک محدودیت تلقی می‌شود (هنر یک کالای تجربی است). یک نگاه متضاد دیگر این است که کالای تجربی بودن هنر در واقع بدان معناست که مصرف هنر یک فایده ناچیز به همراه دارد،‌ چیزی که به‌طور کامل در تضاد با مارژینالیسم ارائه‌شده در تئوری قیمت مدرن است.
 

آیا تعیین قیمت هنر با روش‌های اصولی قیمت‌گذاری اجناس و خدمات دیگر متفاوت است؟


تراسبی در سال 1994 شرح داد که چگونه عرضه هنر از تقاضای آن بیشتر است. تنها نزدیک به 25 درصد از کسانی که مایل به فروش محصول کار خود در بازار هنر هستند،‌ از راه هنرآفرینی امرارمعاش می‌کنند،‌ در واقع، 75 درصد از هنرمندان به منظور امرار معاش در کنار هنرآفرینی کارهای دیگری را نیز انجام می‌دهند. مصرف‌کننده بالقوه هنر اغلب با مشاهده نظرات کارشناسان خبره و شبکه‌های اجتماعی تعیین می‌کند که کدام هنر بیش از حد عرضه‌شده، فاقد ارزش (اقتصادی) است. بنابراین می‌توان این‌گونه اظهار کرد که هنر بیش از اجناس و خدمات دیگر (به‌خصوص اجناسی که مصرف دفاعی دارند) به جامعه وابسته است و در جامعه ساخته می‌شود. یک مثال افراطی از تقاضای ایجاد‌شده در جامعه برای هنر می‌تواند مصرف آشکار اجناس وبلن1 باشد. باید واقف باشیم که تقاضا با قیمت داده‌شده افزایش پیدا می‌کند و در یک نقطه خاص در منحنی تقاضا این روند برعکس می‌شود.

به دلیل این تولید بیش‌ازحد هنر، ما می‌توانیم اعلام کنیم که قیمت‌گذاری هنر مدت‌ها قبل از تئوری تعادل عمومی والراسیان2 حذف شده است. این ارزش نایابی نیست که تعیین‌کننده ارزش هنر در «تعادل» است،‌ در واقع نوعی ارزش اجتماعی ذاتی است که تقاضا را در بازار ایجاد می‌کند. با وجود این، تقاضای اثر هنری از یک هنرمند معروف مرده در واقع بر اساس کمیابی مشخص می‌شود. شخصیت ناهمگون هنر (به ویژه ارزش اصیل نقاشی و مجسمه‌سازی) باعث شده که این کالای ذاتی رفتار بازار متفاوتی با کالاهای اساسی داشته باشد.
 

هنر به عنوان سرمایه‌گذاری


اغلب مطالعات تجربی نشان می‌دهد بازار هنرهای زیبا نسبت به بازارهای مالی پرنوسان‌تر بوده و بازده بلندمدت کمتری دارد. تفاوت در این بازده توسط اقتصاددانان فرهنگی به عنوان «درآمد روانی» تعریف می‌شود. همچنین، بسیاری از اقتصاددانان فرهنگی معتقدند مصرف اجناس تجربی و خلاق به تجمع سرمایه انسانی خواهد افزود، چیزی که در مورد اجناس دفاعی نمی‌توان اعلام کرد. به همین دلیل است که می‌توان گفت هنر برخی از خصوصیات اجناس عمومی را دارد و همچنین چرا اکثر شهرها برای هنر کمک‌هزینه قائل می‌شوند.

بسیاری از هنرمندان به اشتباه عوامل روانی نظیر اینکه چقدر احساسات خرج هنر خود کرده‌اند یا چقدر در حین خلق هنر احساس نگرانی و وحشت داشته‌اند را در ارزش‌گذاری کار هنری خود دخیل می‌کنند. در چنین حالتی، قیمت بالا موجب می‌شود تا مشتریان در آینده به کارهای شما علاقه‌ای نداشته باشند. مفهوم ارزش یک مساله‌ در بسیاری از منازعات هنری بوده و اغلب برای محاسبه اندازه زیان گم‌شدن، سرقت یا آسیب یک کار هنری به‌کار گرفته می‌شود. درک اینکه چگونه ارزش یک اثر در بازار هنر تعیین می‌شود در ارزیابی اهمیت یک اثر در معاملات هنری حیاتی است.

 چه چیزی ارزش تجاری هنر را تعیین می‌کند؟

چه چیزی ارزش تجاری هنر را تعیین می‌کند؟


همانند ارز، ارزش تجاری هنر نیز بر اساس هدفمندی جمعی انجام می‌گیرد. اظهارنظرها و قراردادهای بشر، ارزش تجاری را ایجاد و حفظ کرده است. بدنه اثر جدید هر هنرمندی معمولاً از لحاظ موضوع ثابت است اما از لحاظ مقیاس لزوماً ثابت نیست. یکی از دلایلی که یک نقاشی یا مجسمه را نسبت به نقاشی یا مجسمه دیگر گران‌تر یا ارزان‌تر می‌کند اندازه اثر است. هر چند مخاطبان هنرمند نظری در مورد اینکه چه نوعی از اثر بهتر یا مطلوب‌تر از نوع دیگر است ارائه نداده‌اند و هنرمند ممکن است حس کند که آثار کوچک‌تر نسبت به آثار بزرگ‌تر بهتر است، اما معمولاً آثار بزرگ‌تر ارزش مالی بیشتری از آثار کوچک‌تر دارند.

وابسته به تکنیک و ابزار استفاده‌شده توسط هنرمند، هزینه‌های تولید آثار هنری با یکدیگر متفاوت خواهد بود. در سال 1895 آگوسته رودین زمانی که مجسمه برنزی شهرنشینان در کاله را قالب زد باید به کارگاه ریخته‌گری لوبلان باربدین پول پرداخت می‌کرد. امروز ریچارد سرا برای ساخت بیضی بزرگ فولادی خود به شرکت پیچکان باید هزینه بپردازد. در واقع این هزینه‌ها در اولین فروش این اثر هنری و به وسیله اولین خریداران آن جبران می‌شود. بسیاری از هنرمندان آثار هنری خود را در چند نسخه خلق می‌کند. اگر پنج یا 10 کپی از مجسمه وجود داشته باشد، قیمت بازار اولیه هر کدام کمتر از یک کار تک خواهد بود.

جدا از این هزینه‌های ساخت و قالب‌گیری در مجسمه‌سازی، هزینه‌های مواد مورد استفاده در نقاشی و طراحی زیاد به چشم نمی‌آید. رنگ روغن روی بوم اغلب به عنوان یک وسیله با‌دوام محسوب می‌شود. در صورت نبود ضربه مستقیم، این تابلوها می‌توانند در رطوبت و دمای حاد و زیر نور خورشید نگهداری شوند. موضوعی که در مورد نقاشی‌های روی کاغذ صحت ندارد. باید توجه داشت که آثار روی کاغذ ارزشی کمتر از نقاشی‌های روی بوم دارند، به‌رغم این واقعیت که بازار ثانویه در برخی موارد ارزش بیشتری را برای آثار هنری روی کاغذ برخی از هنرمندان نظیر ادگار دیگاس و ماری کاسات، نسبت به نقاشی‌های رنگ و روغن قائل است. یک قاعده سرانگشتی در بازار اولیه آثار رنگی روی کاغذ این است که این آثار رنگی کشیده شده با رنگ و ‌روغن، گواش، آب‌رنگ یا مدادرنگی قیمت بیشتری از کارهای تک‌رنگ کار شده با زغال، مداد یا قلم‌موی سرخ دارند. هنگامی که در خلق آثار از لیتوگرافی، قلمزنی و... استفاده شود هزینه‌ها افزایش خواهد یافت.
 

بازار ثانویه


به غیر از خرید آثار جدید که به‌طور مستقیم از خالق یا فروشنده هنرمند خریداری می‌شود، تمامی خریدهای هنری نظیر آثار استادان قدیمی هلندی، منظره‌های دریایی قرن 19 انگلیس، نقاشی امپرسیونیستی یا شاهکارهای کوبیسم همگی از معاملات بازار ثانویه هستند.

زمانی که یک هنرمند به مقام بالایی دست پیدا می‌کند، وارد شدن آثار او به بازار ثانویه در طول دوران هنری‌اش اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. وقتی یک اثر توسط مالک اولیه‌اش به فروش می‌رسد، ارزش تجاری آن در بازار ثانویه چگونه تعیین می‌شود؟ اکثر چیزهایی که ما می‌خریم پس از استفاده از ارزش آن کاسته می‌شود. خودرو خریداری‌شده ما در صورت فروش ارزش کمتری خواهد داشت و ما لباس‌های استفاده‌شده خود را به خیریه‌ها واگذار می‌کنیم. علاوه بر این، وسایل و لوازم الکترونیکی به دلیل موفقیت مدل‌های جدیدتر ارزش کمتری پیدا می‌کنند. وقتی بازار املاک رونق داشته باشد، مالک دوم خانه ممکن است پول بیشتری نسبت به مالک اول آن پرداخت کند اما در بازار ثابت خانه دست دوم معمولاً از یک خانه نو با همان اندازه، طراحی، متریال و موقعیت ارزش کمتری دارند. وقتی هنر از دستان خریدار اول خود خارج می‌شود، ارزش تجاری آن به‌طور گسترده از طریق اصل عرضه و تقاضا تعیین می‌شود اما این موضوع می‌تواند توسط معامله‌گر اولیه هنرمند مدیریت شود.برخی از معامله‌گران هنری (معامله‌گران خصوصی و گالری‌ها)، نماینده مستقیم هیچ هنرمندی نیستند ولی به خرید و فروش آثار هنرمندان زنده مشغول هستند. آنها ممکن است ارتباط مستقیمی با هنرمند نداشته باشند اما در مورد کار او دانش بسیاری دارند و با ترویج آن معمولاً به تثبیت و رونق بازار آن هنرمند کمک می‌کنند.

حتی در بازار اولیه، در دسترس بودن واقعی یا مجازی اثر یک هنرمند خاص، عنصری کلیدی برای ارزش‌گذاری هنر تلقی می‌شود. معامله‌گر هنری به ندرت می‌گوید: «گالری ما با صدها نقاشی درست مثل این پر شده است، پس وقت زیادی دارید تا تابلویی را که مدنظرتان هست انتخاب کنید.» بلکه می‌گوید: «من فکر نکنم در این گالری نقاشی‌ای مشابه این آثار پیدا کنید،‌ او خیلی آرام نقاشی می‌کند و ما تنها چند اثر معدود را به مجموعه‌داران و موزه‌های مهم فروخته‌ایم.»
 

عرضه


ویلیام آکواولا، معامله‌گر باسابقه هنر به مشتریان خود گفته: «شما می‌توانید پول خود را مجدداً به دست آورید ولی قادر نخواهید بود نقاشی را از نو بسازید.»

این حرف بدان معناست که شما می‌توانید هزینه‌ای را که کرده‌اید مجدداً به دست آورید اما اگر شما فرصت خرید یک اثر را زمانی که در دسترس بوده از دست بدهید، احتمالاً دیگر آن را به دست نخواهید آورد. وقتی یک اثر هنری اعلا به فروش می‌رسد کمیاب می‌شود. این موضوع نه‌تنها قیمت بالای آن را توجیه می‌کند بلکه منحصر‌به‌فرد بودن مالکیت آن را نیز مشخص می‌کند. خرید اثری هنری از یک هنرمند زنده را در نظر بگیرید، مجموعه‌دار ممکن است بگوید: «او دیگر نقاشی‌ مشابه این تابلو خلق نخواهد کرد.»‌ اگر چه نمونه‌های متعددی از هنرمندان مسن با همان موضوع وجود دارد چیزی که ما می‌توانیم روی آن حساب کنیم شاید این باشد که مطمئناً چنین تابلویی با تاریخ امروز دیگر وجود نخواهد داشت.

ادعای نادر بودن یک اثر باید به دقت مورد بررسی قرار بگیرد چرا که نه‌تنها هنرمندان اغلب یک تم خاص را در محیط‌های (نقاشی، پاستل،‌ مداد یا طراحی) مختلف خلق می‌کنند بلکه محصول نهایی آنها عمدتاً از یک هنرمند به هنرمند دیگر متفاوت است. مونه که تا قبل از مرگش در 68‌سالگی روزهای زندگی خود را به تصویر کشیده بود با خلق دو هزار نقاشی یک هنرمند پرکار در نظر گرفته می‌شود. ون گوک که در 37‌سالگی مرد، 864 اثر از خود به جای گذاشته و پولاک که در 44‌سالگی از دنیا رفت 382 نقاشی روی بوم دارد. سودمندترین ابزار برای تعیین اینکه یک هنرمند چند اثر در یک محیط کاری خاص خلق کرده است، یک فهرست پیچیده به نام «کاتالوگ ریزون» (catalogue raisonne) نام دارد.

 گردش مالی به تفکیک دوره های مختلف هنری 2015

چه چیزی به یک اثر هنری خاص ارزش می‌بخشد؟


شرط اصلی برای جمع‌آوری هنر و طراحی میل و علاقه ذاتی به یک شی‌ء است. این موضوع ارتباط اولیه میان بیننده و شیء است.

یک مجموعه‌دار ممکن است غرق در مناظر چشم‌نواز قرن نوزدهم باشد در حالی که کلکسیون‌دار دیگر ارزش را در عکاسی رنگی اواخر قرن بیستم بداند. ارتباط عاطفی کلکسیونر با یک اثر هنری به‌طور کلی یک ارزش شخصی را ایجاد می‌کند. هرچند ارزش شخصی و ارجحیت ممکن است بسیار متنوع باشد؛ روش‌هایی که علاقه وافر به هنر و طراحی را به دلار تبدیل می‌کند. عوامل متعددی برای تعیین ارزش پولی یک اثر هنری باید مدنظر قرار بگیرد.

شرایط (condition) یکی از مهم‌ترین عوامل در تعیین ارزش یک اثر هنری است. آیا اثر هنری از زمان خلقش در شرایط مشابهی حفظ شده است؟ اگر تغییری در شرایط به وجود آمده است آنها چه هستند؟ آیا این شرایط روی ساختار شیء اثر گذاشته است؟ آیا روی ظاهر شیء تاثیرگذار بوده است؟ آیا اثر هنری از زمان خلق خود تاکنون ‌ترمیم شده است؟ اگر شده، آیا یکپارچگی اصلی اثر حفظ شده است؟

عناصر کلیدی دیگر تاریخچه فروش و تصاحب اثر هنری و قیمت‌های اخیر آثار مشابه همان هنرمند خواهد بود. این اطلاعات با مشاهده سوابق مزایده‌ها و حراج‌های عمومی قابل دریافت است. نتایج حراجی‌ها به اشکال و ترکیب‌های مختلف به صورت آنلاین در دسترس است، یکی از محبوب‌ترین سایت‌هایی که این اطلاعات را در‌بر دارد سایت Artnet.com است. مجموعه‌داران بی‌تجربه و همچنین تعداد زیادی از مشاوران آنها با مرور این آمار، ارزش تجاری آثار مشابه را تعیین می‌کنند. ارقام خام، اگر با حقایق منحصربه‌فرد هر اثر هنری و همچنین شرایط فروش در هم نیامیزد بی‌فایده خواهد بود. برای رسیدن به ارزش بازار یک اثر هنری، چندین ویژگی را باید شناخت و به دقت آنها را بررسی کرد؛ منشأ، شرایط، اصالت، در معرض قرار گرفتن و کیفیت.
 

منشأ


زمانی که یک اثر هنری وارد بازار ثانویه می‌شود، این اثر به یک تاریخچه مالکیت دست پیدا می‌کند که به آن منشأ می‌گویند؛ یک واژه فرانسوی برای تاریخچه مالکیت اشیای ارزشمند.

تعیین دقیق درجه‌ای که در آن منشأ ممکن است ارزش یک اثر هنری را افزایش دهد کار بسیار دشواری است اما اگر یک کلکسیونر مشهور مالک سابق آن باشد به یک اثر هنری متوسط ارزشی بیشتر از یک اثر بزرگ می‌دهد که تمامی ارزش خود را به خاطر شایستگی‌های خودش به دست آورده است. حداکثر ارزش افزوده 15 درصد خواهد بود اما استثنائاتی نیز وجود دارد. در می 2007 تابلوی بی‌نام روتکو (رز زرد، صورتی و بنفش) که متعلق به دیوید و پگی راکفلر بود در حراجی ساتبی فروخته شد. از آنجا که درآمد حاصل از این فروش صرف امور خیریه شد، دیوید راکفلر اجازه عکاسی از او و این اثر هنری را داد؛ کاری که خشم ساتبی را برانگیخت. این تابلو با قیمت 48 /72 میلیون دلار فروخته شد. عصر روز بعد، حراجی کریستی نمونه مشابه از تابلوی روتکو اما با اندازه و تاریخ متفاوت را ارائه کرد که از لحاظ رنگ کمتر چشمگیر بوده و منشأ بلندمرتبه کمتری داشت. این تابلو 92 /29 میلیون دلار فروخته شد.

 گردش مالی حراجی هنرهای زیبا

شرایط


گزارش شرایط یک سند جزء به جزء بوده که نتیجه بررسی‌های فیزیکی اثر هنری از سوی متخصصان در این زمینه را در‌بر دارد. افرادی که معمولاً شغل اصلی آنها نگهداری، مرمت و بررسی دقیق آثار هنری مشابه از لحاظ ابزار کار، دوره زمانی و سبک است.

معامله‌گران هنری و خانه‌های حراجی و مزایده تمایل دارند تا گزارش شرایط موجز و مختصری را با یک توضیح یک‌خطی تولید کنند. «شرایط کلی برای چنین تابلویی در این دوره زمانی خوب است.» ماموران حفاظت از آثار هنری که به‌طور اختصاصی با موزه‌ها کار می‌کنند تمایل دارند تا گزارش شرایطی با ریز جزییات تولید کنند.

اثر شرایط روی ارزش یک اثر هنری اغلب تابعی از فرهنگ و تغییر ذائقه جامعه است. 50 سال پیش خریداران آمریکایی نقاشی‌های امپرسیونیست دوست داشتند که تابلوها براق و روشن باشند. بسیاری از گالری‌ها و حتی موزه‌های بزرگ به‌طور خودکار با چسباندن یک بوم دوم به پشت تابلوی اصلی با استفاده از گرما و موم، این نقاشی‌ها را می‌پوشاندند. خریداران امروزی آثار امپرسیونیست برای تابلوهایی پول پرداخت می‌کنند که پوشش داده نشده و تنها یک ‌ترمیم جزیی داشته باشد.
 

کیفیت


با اینکه عوامل زیادی روی ارزش‌گذاری تجاری یک اثر هنری نقش دارند، اکثر آنها نسبی بوده و تعداد کمی از این عوامل تجربی هستند. اما هیچ کدام به اندازه کیفیت روی قیمت یک اثر هنری تاثیر ندارد. هیچ دو نفری که در حال مشاهده یک نقاشی، مجسمه یا تابلو هستند، تجربه‌ای مشابه با هم نخواهند داشت. چشمان آنها اطلاعات مشابهی را دریافت می‌کند ولی مغز آنها این اطلاعات را به طرق مختلفی پردازش می‌کند.

اگر شما و من به تابلوی نقاشی سگ سرخ پیکاسو نگاه کنیم، ممکن است من در این نقاشی غرق شوم و اذعان کنم که این تابلو کیفیت بالایی دارد چرا که از سوی هنرمند محبوب من خلق شده و در آن رنگ مورد علاقه من کار شده است. شاید شما نظر دیگری داشته باشید و بگویید این فاجعه است چرا که ممکن است فرزند شما از طرف چنین سگی گاز گرفته شده باشد یا اینکه از رنگ قرمز تنفر داشته باشید. نه من و نه شما نمی‌توانیم در مورد کیفیت یک اثر هنری از نظر تجاری قضاوت کنیم، ما تنها نظر شخصی و تجربه خود را ابراز می‌کنیم که نه‌تنها اجتناب‌ناپذیر است بلکه بخشی از فرآیند تجربه‌کردن هنر است.

تسلط بر محیط، وضوح اجرا و اقتدار در بیان، معیارهای حیاتی قابل‌اجرا برای هر اثر هنری صرف‌نظر از سبک یا موضوع آن است. هنرمندان همیشه بهترین قضاوت را نسبت به کارهای خود ندارند و نیاز مالی یا خودستایی ممکن است باعث شود تا آنها کارهایی با کیفیت نامناسب را برای فروش ارائه دهند.

هر اثری که به وسیله یک هنرمند پرآوازه ایجاد شود،‌ شاهکار نیست، برخی از آثار قراضه تنها اندکی بیشتر از یک امضا ارزش دارند. در حالی که ون گوگ نسبت به تمامی آثاری که خلق کرده احساس مباهات می‌کرد، رنیر، که هر روز به نقاشی کشیدن مشغول بود، مشتاقانه به معامله‌گر خود اجازه می‌داد تا آثار متوسط و ناشیانه او را به فروش برساند. پیکاسو در روش‌های مختلف بیان استاد بود و تقریباً در تمامی دوره‌ها یا سبک‌ها، او آثاری را با کیفیت‌های مختلف از متعالی تا بی‌دقت ارائه داده است.

 آثار هنری ممکن است به وسیله بررسی آیتم‌های مشابه و قابل مقایسه در بازار ارزش‌گذاری نسبی شود. متغیرهای متعددی روی قابل مقایسه بودن تاثیر می‌گذارد که مهم‌ترین آن تاریخچه فروش است. همانند هر بازار دیگر، بازار هنر نیز متحرک و پویاست، آثار قابل ‌مقایسه با سابقه فروش بیش از پنج سال اثر اندکی روی ارزش کنونی اثر هنری دارد. فروش‌های اخیر مطمئن‌ترین اطلاعات در تعیین ارزش یک اثر هنری خواهد بود. دقیق‌ترین ارزش‌گذاری آثار قابل مقایسه با جست‌وجو در ابزارهای (نقاشی، مجسمه‌سازی، آبرنگ، طراحی و...) مشابه حاصل می‌شود.
بیشتر بودن حجم سوابق فروش عمومی یک هنرمند، عامل مهم‌تری نسبت به فروش آثار قابل مقایسه تلقی می‌شود.

 اگر هنرمندی برای اولین بار در یک حراجی شرکت کند و تنها 10 فروش عمومی داشته باشد، هر تحقق قیمتی برای تعیین ارزش اثر هنری مهم خواهد بود. در حالی که یک هنرمند اغلب در حراجی‌ها حضور داشته باشد و در حدود 200 یا حتی دو هزار سابقه فروش آثار داشته باشد، یافتن قیمت متوسط برای آثار قابل مقایسه برای فهم ارزش کنونی اثر او حیاتی خواهد بود.

موضوع اثر یا نقاشی تصویر‌شده در یک هنر تصویری، نشانه‌هایی از قرار گرفتن یک اثر هنری در یک ژانر مشخص را فراهم می‌کند. برای مثال، هنوز زندگی عصر امپرسیونیست، نظیر آثار به تصویر درآمده از یک کاسه میوه یا دسته‌گل، به‌طور کلی بازار متفاوتی با نقاشی‌های مناظر طبیعی یا نقاشی‌های پرتره از سوی همان هنرمند خواهد داشت.

پابلو پیکاسو یک مثال فوق‌العاده برای توضیح این نکته است. آثار خلق‌شده متفاوت این هنرمند از سال 1908 تا 1914 محصول تحقیقات او در مورد عناصر هندسی ساده فرم (کوبیسم) بوده است. همان‌طور که این آثار کوبیستی از لحاظ سبک، تاریخ و موضوع با دیگر آثار و پرتره‌های دهه‌های 40 و 50 پیکاسو متفاوت هستند، از لحاظ ارزش و قیمت نیز تفاوت بسیاری دارند.

کمیابی به وسیله میزان حضور اثر یک هنرمند در بازار یا تعداد یک نوع خاص از اثر که در حال حاضر از یک دوره مشخص در دوران حرفه‌ای هنرمند وجود دارد، تعیین می‌شود. کمیابی وقتی با تقاضا ترکیب می‌شود نقشی اساسی در تعیین قیمت خواهد داشت. مروری بر دوران حرفه‌ای پیکاسو می‌تواند در نشان‌ دادن این واقعیت بسیار مفید باشد.

نقاشی‌های فیگوراتیو یا ناتورالیستی اواخر قرن بیستم پیکاسو در مقایسه با آثار مشابه فیگوراتیو او در دهه 1920 به شدت نادر هستند. آثار عصرهای اولیه‌ که به دلیل استفاده زیاد از رنگ‌های آبی و تیره‌تر به دوره زمانی آبی معروف شده بود به شدت در بازار کمیاب هستند. علاوه بر این، تقاضای این آثار از سوی موزه‌ها و مجموعه‌داران مهم وجود دارد. به دلیل این دو عامل ترکیبی (تقاضا و کمیابی)، زمانی که آثار نقاشی دوره آبی برای فروش ارائه شدند، قیمت این آثار بسیار بالا بود.

برعکس، آثار هنرمندانی در یک عصر خاص که به‌طور وسیع در حراج‌های عمومی فروخته شده‌اند ممکن است باعث کاهش قیمت آنها شود. این موضوع زمانی که به دلیل از مد افتادن، تقاضای یک سبک یا ژانر کم می‌شود، بسیار شایع است. یک کار منحصربه‌فرد، نظیر نقاشی یا مجسمه‌ای که بیش از یک بار در حراجی حضور پیدا می‌کنند برای بازار دیگر تازگی ندارند و معمولاً نسبت به کاری که برای اولین بار وارد بازار شده است قیمت کمتری خواهند داشت. اثری که در یک حراجی حضور پیدا می‌کند و در فروش ناکام می‌ماند اگر چند بار این اتفاق برایش رخ دهد از ارزش آن به شدت کاسته می‌شود.

هرچند ارزش آثار هنری به محدوده وسیعی از متغیرها بستگی دارد این متغیرها همیشه به هم مرتبط نیستند. برای مثال، راهنمای قیمت‌گذاری برای فروش ممکن است از آنچه گفته‌ایم بسیار خاص‌تر باشد. یا یک مجموعه‌دار اثر هنری خود را بر اساس سطح احساسی بیشتری ارزش‌گذاری کند. در هر حالت، درک پیشینه اثر و بازار کنونی آن موجب خواهد شد تا خریدار یک خرید آگاهانه‌تر انجام دهد.
 

بازار هنر در سال 2015


در سال 2015، گردش مالی بازار هنر چیزی معادل 7 /16 میلیارد دلار گزارش شده است. پس از اینکه ایالات متحده به مدت پنج سال، جایگاه خود را در صدر بازار جهانی هنر از دست داد، در سال 2015 بار دیگر این کشور بیشترین گردش مالی را در بازار هنر از آن خود کرد. به‌رغم محیط اقتصادی نامطلوب، بازار هنر غربی در سال 2015 قدرتمند باقی ماند و تقریباً گردش مالی مشابه با سال 2014 را در حراجی‌های خود به ثبت رساند (2 /11 میلیارد دلار). اغلب مجموعه‌داران چینی پس از بالا بردن قیمت هنرمندان داخلی خود در سال‌های گذشته و آگاهی از تحولات بازار داخلی، در سال 2015 به تنوع بخشیدن به پرتفوی خود متمرکز شدند. این تمرکز جدید عمدتاً هنرهای غربی از دوره‌های زمانی مختلف را مورد هدف قرار داده است. همچنین لئویی کیان کلکسیونر چینی مشهورترین قطعه از آثار هنری مودیلیانی را با ارزش 4 /170 میلیون دلار در اختیار گرفت تا شهرتی برای موزه آینده خود دست و پا کند. در عصر حاضر، اکتساب شاهکارهای هنری نیازمند یک استراتژی اقتصادی دقیق و برنامه‌ریزی‌شده خواهد بود. برای موزه‌های جدید، کار با هنرمندانی نظیر گاوگین، مودیلیانی یا ون‌گوگ تضمین‌کننده درخواست فرهنگی بین‌المللی و بالارفتن نرخ رشد بازدید‌کنندگان آنها خواهد بود.
 

پنج هنرمند برتر سال 2015


در سال 2015، بیش از سه میلیارد دلار از گردش مالی هنرهای زیبا در حراجی‌های جهانی،‌‌‌ به وسیله تنها 10 هنرمند ایجاد شده است. به بیان دیگر، بیش از 18 درصد از بازار جهانی هنر تنها روی 10 هنرمند تمرکز کرده است. 10 هنرمند برتر سال 2015، در حدود 500 میلیون دلار نسبت به سال 2014 گردش مالی ایجاد کرده‌اند. در صدر این هنرمندان، پیکاسو، وارهول، مودیلیانی و جاکومتی قرار داشتند.

در سال 2015، رکورد جدیدی در حراجی‌ها به ثبت رسید. تابلوی زنان الجزایر پیکاسو (نسخه O) 4 /179 میلیون دلار فروخته شد. رکورد جهانی قبلی در نوامبر 2013 و زمانی که تابلوی سه‌تکه فرانسیس بیکن 4 /142 میلیون دلار فروخته شد به ثبت رسید. در 11 می 2015، مجسمه مرد اشاره‌گر جاکومتی 2 /141 میلیون دلار چکش خورد. سومین هنرمندی که در سال 2015، اثری با قیمت بالای 100 میلیون دلار داشت مودیلیانی بود که اثر برهنه خمیده او 4 /170 میلیون دلار فروخته شد.

1- پابلو پیکاسو (650 میلیون دلار)


آثار پیکاسو در سال 2015 معادل 2875 نوبت در حراجی‌ها معامله شد که در مجموع بیش از 650 میلیون دلار (9 /4 درصد بیشتر از سال 2014) گردش مالی ایجاد کرد. این عملکرد پیکاسو را مجدداً در صدر متمول‌ترین هنرمند جهان و بالاتر از اندی وارهول قرار داد که سال 2014 این جایگاه را در اختیار داشت. به جز تابلوی زنان الجزایر پیکاسو که در سال 1955 نقاشی شده و 60 سال بعد به قیمت 3 /179 میلیون دلار فروخته شد‌، اثر لا گاموس این هنرمند ایتالیایی در حراجی ساتبی نیویورک 5 /67 میلیون دلار چکش خورد.

2- اندی وارهول (523 میلیون دلار)


بهترین نتیجه حراجی وارهول در سال جاری فروش اثر مونا‌لیزای رنگی (1963) در حراجی کریستی نیویورک به ارزش 1 /56 میلیون دلار بوده است. دومین فروش بزرگ این هنرمند نیز تابلوی غول‌پیکر پرتره مائو بود که در حراجی ساتبی نیویورک توسط استیون کوهن به قیمت 5 /47 میلیون دلار فروخته شد.

3- کلود مونه (338 میلیون دلار)


مونه با فروش 12 اثر بالای 10 میلیون دلار و فروش کلی 338 میلیون‌دلاری عملکرد بسیار خوبی را در سال 2015 به ثبت رساند. کانال بزرگ (1908) این هنرمند 5 /36 میلیون دلار به فروش رسید.

 

4- آمدئو مودیلیانی (251 میلیون دلار)


 بازار مودیلیانی به دلیل اینکه اکثر آثار او سوزانده یا گم شده‌اند از لحاظ حجمی بسیار پایین است. در حال حاضر 460 نقاشی و 25 مجسمه از آثار او وجود دارد. پرتره پائولت جوردین در حراجی ساتبی و خمیده برهنه در حراجی کریستی، بزرگ‌ترین فروش‌ اثرهای این هنرمند بوده است. این دو اثر در مجموع 2 /213 میلیون دلار به فروش رسیدند که 85 درصد از کل درآمد سال 2015 این هنرمند ایتالیایی بوده است.

5- آلبرتو جاکومتی (247 میلیون دلار)


 در حالی که پیکاسو صدرنشین بی‌چون‌ و چرای بازار هنر در تکنیک نقاشی بوده است،‌ جاکومتی بازار مجسمه‌ را در سال 2015 به تسخیر خود در‌آورده بود. در سال 2015، مجسمه مرد اشاره‌گر (1947) با رسیدن به قیمت 2 /141 میلیون دلار به گران‌ترین مجسمه دنیا تبدیل شد.
 
پی‌نوشت‌ها:

1- کالا یا خدماتی که با بالا رفتن قیمت آنها، تقاضای آنها نیز بیشتر می‌شود. این عنوان برگرفته از اقتصاددان آمریکایی، تورستن وبلن است.

2- قانون والراس، (به انگلیسی: Walras› Law) یکی از قوانین علم اقتصاد، در پیوند با نظریه تعادل عمومی است و بیانگر این تئوری است که برای خنثی کردن عرضه بیش از حد در یک بازار، باید تقاضای بیش از حد در بازار دیگری رخ دهد. پس چنانچه تمامی بازارها در تعادل کامل باشند، بازار مذکور نیز در تعادل اقتصادی به سر می‌برد. نام این قانون از نام اقتصاددان فرانسوی؛ لئون والراس گرفته شده است.

انتهای پیام /  راستین آنلاین
1523 کلیک ها  چهارشنبه, 09 تیر 1395 09:46
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

نظر دادن

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «راستین آنلاین» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بالا